🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 پیچش سبز

(ثبت: 6717) شهریور 31, 1397 
پیچش سبز

اکنون

تقسیم سهم ثانیه هایی 

می ش و د ..‌

میان دود کش های آه!

و

جسارتی را

بغل کرده

 تا عمیق زیبایی مهر

می نوشدش…

فقط

ترانه ی حسّ می خواند.‌..

زیر و زیرک زبانه های شعله ست

که قدّمرا

به من توی آیینه های زبانه ها

نشان می داد

چیزی شبیه فتوحی در فریاد

خط تبسّم  سوختم 

بیشتر خواهد شد از

هرطلوع

به عشق

در مکرر لحظه سلام خواهم کرد…

وچشم موج ، متن توست

 هی شمایلت در مدّ

بر می کشد… 

روی دستان آب

به کهکشانی ترین  آز مندیم

که دنبالدار ستاره ،راه می برد…

به بیشتر انحنای چشمانت

تا آواز های بی نت آب

همیشه ام 

زیر پوست جنونم پویا و پیدابود

و

این مولودکه طعم موجهای سبز

ولبان گل تر

امتدادم را

به انجماد های جاده گره نمی زد،

روی رویای کتانیم

گره بالهای پروانه را

چند باره نقاشی می کرد…

و من نفست را 

می کشیدم…

تاصبحی در من بدمد…

که حتی چراغ می مرد

در شفای شعله های بی دریغ افتاب

استغاقه مرده بود

در تمامت قامت استجابتم،

مستی ، مشتی از تن طناز صبح

بسش بود

درجان همه ی ثانیه

کمین همه ی کدر

 در خودش مرده

و

ایینه  قاب می شکست… از 

حجیم تلءلوء

ثانیه سپید پوشیده

و

جان افق را  منشور های برف

بیان می کرد…

در تکثری بزرگ

ضلع در ابعاد می شکست..‌

وفقط یک صدا زنگ احساسم را

 پژواک  می کرد…

صوت سبز 

روی نازکترین شاخه آشیانه می کرد..

وکمترین بال نای نازک من بود

هی در فردا می رفت…

نفس بی تشویش

به بی چینه های هوا آویزان می کرد در دوباره

باز گشت بی امان به خویش..‌

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):