🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چشم شبنم ..

(ثبت: 1813) تیر 4, 1395 

بسمه تعالی

آفتاب از دست گلها چشم شبنـــم را  ربود

بلبل از این فاجعه در سوگ شبنم می سرود

در میان چشم های باغبان اشکـــــــی نماند

قطره ای باران در این هنگامه ی حرمان نبود

سیلی باد از کنار شاخه ی گل ها گذشت

صورت گلبرگ در اندام گل ها شد کبود

دست گیری کن ولی هر کس نگیرد دست تو

دست های دوستی را  سخت بایـــــــد آزمود

سنگ بر آیینه ی دل می زنی با نام دوست

برچنین نیرنگ ها نفرین و بر دشمن درود

همنشین خلوت تنهایی من مــــــــاه بود

ماه من هر شب میان برکه ی دل می غنود

تار و پود هستی ام بر باد شد ، من مانده ام

مثل مرغی که قفس باشد برایش تار و پود