🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گرفته آسمان از غبار این دیار
وجود ابر هم برای سایه هاست
نه از برای بارشی به روی خاک
نبود یک تولد جوانه، از بهانه هاست
به یاد من نمانده آرزو
ابهتی ندارد آفتاب و ماه
تمام سبزه زار تشنه اند
طبیعتی ندارد از بهار شد تباه
پرنده های بی فروغ
سکوت حاکم کویر
درخت های نیمه سبز
طلوع سرزمین، حقیر
تمام جنگلی که سوخت
به دست خائنان خیره سر
برای انتقام از ستاره ها
ولی زمان بشوید از بدی اثر
توان سرزمین نیمه جان
فشرده اند نا کسان گلوی او
سکوت ساکنان خود پسند
که برده اند از تمام آبروی او
به فکر کوچ کردن از دیار خود
رها کنند عاقبت ز خانه شان
بجای ماندن و دفاع از وطن
بجای حق گرفتن و فدای جان
به جبر نیست ماندن و نبرد
ولی صفت به مردیش حرام او
بجای شان جوان سینه اش سپر
به موی او نیارزد از تمام آبرو
سروده ای از: ادریس علی زاده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
بهمن 18, 1401
سلام و درود
🌹🌹🌹🌹🌹
در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌹🌱
پاسخ
بهمن 18, 1401
درودتان باد
پاسخ
بهمن 18, 1401
درودتان
پاسخ
بهمن 19, 1401
درود دوست و استادم
پاسخ
بستن فرم