🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کافه

(ثبت: 262437) مرداد 7, 1402 

 

یه کافه ساختم توی ذهنم
توهم دعوتی بدون هیچ حرفی
یک طرف نشسته سهراب
قایقش انداخته به آب
یه طرف نشسته فروغ
دستاش که کاشته نگاه می‌کنه
یک طرف یه بندعالی
یک آهنگ قدیمی
فرامرز اصلانی و سیاوش قمیشی
یه گوشه کافه هم نشسته نرگس
عشق رویایی من تا ابد تا آخر دنیا
من شدم گارسن کافه
قهوه تلخ میخورم
نگاه میکنم به نرگس
مث همیشه خندون
یک دفعه میاد به کافه
شهرام با گیتارش
«ای که دلم برات تنگه»
کافه تعطیل شد همه رفتن
فقط جای نرگس که شده خالی
پر شده با قاب عکسش

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا