🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
قلبت تَرَک چو جلوه اناری نه بسته ای
مَستی چرا نخورده چنان مست گشته ای
گاهی نگاه می کنمش دور دست را
چون غنچه ای نگاه فرو چشم بسته ای
مُستی کنی ز روز چه اسرار آشکار
بُغضی گلوی پاره کنی گر چه خسته ای
ای دلبر حیات ، حیاتی نشد مرا
مرداب زیست را چه کنم بخت خفته ای
کنجی نشسته همچو کسانی در انتظار
صبری کنم نگاه چو هر یک نشسته ای
هر چند مضطرب نگرانی چه بی قرار
سنگی زنی به شیشه دل گر شکسته ای
با خنده تلخ کذب درون گشت آشکار
والی کنم چه کار درون جامعه بسته ای
ولی اله بایبوردی
26 / 07 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 18, 1398
زیباست گرامی
درودها تقدیمتان
شادو پاینده باشید🌺
پاسخ
آبان 19, 1398
سلام
سرکار خانم طالبی
ممنون از نگاه ارزشمندتان
شادکام باشید
🍃💐🍃
پاسخ
آبان 18, 1398
زیبابود وخواندنی
ممنونم از سرزدن هایتان
سپاس استاد🌿
پاسخ
آبان 19, 1398
سلام
سرکار خانم ایزد سرشت
سپاس از همراهی تان
در پناه حق
🌈🌈🌸🌺🌸🌈🌈
پاسخ
آبان 18, 1398
قلبت تَرَک چو جلوه اناری نه بسته ای
مَستی چرا نخورده چنان مست گشته ای
عالی ست
درودتان حضرت بایبوردی عزیز
در پناه خدا🌿❤️👏👏👏👏🙏❤️🌿
پاسخ
آبان 19, 1398
سلام
استاد ارجمند
ممنون از نگاه ارزشمندتان
در پناه حق
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
آبان 18, 1398
” هر چند مضطرب نگرانی چه بی قرار
سنگی زنی به شیشه دل گر شکسته ای ”
زیباست
قلمتان همواره سبز
خوشحالم که میخوانمتان
مانا باشید به مهر💐🙏
پاسخ
آبان 19, 1398
سلام
سرکار خانم امینی
سپاس از از همراهی تان
پاینده باشید و سرفراز
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
بستن فرم