![ذکریا حسینی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_218.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
گناهمان چیست
هست و نیستمان این شد
چشم گشودیم جز مرز هیچ ندیدیم
گناهمان چیست
که مرز نشینیم
دوریم از همه جا
دستمان خالیست
اه نداریم
گناهمان چیست
که همگان و همه کس خوفتن
ما بیداریم
روحمان آکنده از غم بی تابیم
خواب نداریم
به ماندن در این کنج بیزاریم
میل رفتن هم نداریم
ناچاریم
تنگ دستیم دستمان خالیست
در تنگ اسب گالونی نفت است
مزد ناچیز عرقهایست
کز روی تنی جاریست
که به فردایش امیدی نیست
گناهمان چیست
آرزوی بزرگی است
سیر خوابیدن در این دنیا
در تنگ اسب گالونی نفت است
آب و نانیست
جرم آن سنگین
تاوانش دلحور و ترس است
گناه این است
فقیران را نوایی نیست
نداری مرگ نمی شناسد
از بند و دام هراسی نیست
دشوار است راه
برگشتی نیست
جانمان در دست
آن سوی مرز
قیمتش یک تیره سرب داغ
در خرجینه من بهایم است
قیمتم این است
یک گالون نفت
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
فروردین 4, 1395
سلام جناب حسینی به لحاظ املایی بیشتر دقت فرمایید موفق باشید
پاسخ
فروردین 4, 1395
درودها گرامی
مانا و نویسا
پاسخ
فروردین 4, 1395
گناه مان چیست….
سلام و درود
عیدتون مبارررررک…
شعر بسیار زیبایی بود واقعا…
زنده باشین
یاحق
پاسخ
فروردین 4, 1395
سلام و عرض احترام
درد ملموسی رو به تصویر کشیدید
امیدوارم شاهد اتفاقات تلخ نباشید و نباشیم
بسیار زیبا
موفق باشید
پاسخ
فروردین 5, 1395
درود بر شما
زیبا سرودید
پاسخ
فروردین 5, 1395
سلام دوست عزیز
قلم خوبی دارید
پاسخ
فروردین 6, 1395
سلام و مهر
زیباست/مانا باشید
پاسخ
بستن فرم