🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کولبر

(ثبت: 1055) فروردین 3, 1395 

گناهمان چیست

هست و نیستمان این شد

چشم گشودیم جز مرز هیچ ندیدیم

گناهمان چیست

که مرز نشینیم

دوریم از همه جا

دستمان خالیست

اه نداریم

گناهمان چیست

که همگان و همه کس خوفتن

ما بیداریم 

روحمان آکنده از غم بی تابیم 

خواب نداریم

به ماندن در این کنج بیزاریم 

میل رفتن هم نداریم 

ناچاریم

تنگ دستیم دستمان خالیست

در تنگ اسب گالونی نفت است

مزد ناچیز عرقهایست

کز روی تنی جاریست

که به فردایش امیدی نیست

گناهمان چیست 

آرزوی بزرگی است 

سیر خوابیدن در این دنیا 

در تنگ اسب گالونی نفت است

آب و نانیست

جرم آن سنگین

تاوانش دلحور و ترس است

گناه این است

فقیران را نوایی نیست

نداری مرگ نمی شناسد 

از بند و دام هراسی نیست

دشوار است راه 

برگشتی نیست 

جانمان در دست 

آن سوی مرز 

قیمتش یک تیره سرب داغ

در خرجینه من بهایم است 

قیمتم این است 

یک گالون نفت

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. حمیدرضا نادری

    فروردین 4, 1395

    سلام جناب حسینی به لحاظ املایی بیشتر دقت فرمایید موفق باشید

  2. فرزاد امین اجلاسی

    فروردین 4, 1395

    درودها گرامی

    مانا و نویسا

  3. سوگند صفا

    فروردین 4, 1395

    گناه مان چیست….

    سلام و درود

    عیدتون مبارررررک…

    شعر بسیار زیبایی بود واقعا…

    زنده باشین

    یاحق

  4. نگار حسن زاده

    فروردین 4, 1395

    سلام و عرض احترام

    درد ملموسی رو به تصویر کشیدید

    امیدوارم شاهد اتفاقات تلخ نباشید و نباشیم

    بسیار زیبا

    موفق باشید

  5. معصومه عبدالهی

    فروردین 5, 1395

    درود بر شما

    زیبا سرودید

  6. علی معززی

    فروردین 5, 1395

    سلام دوست عزیز

    قلم خوبی دارید

  7. عسل رادمنش

    فروردین 6, 1395

    سلام و مهر

    زیباست/مانا باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا