![ذکریا حسینی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_218.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چه می خواهی از من
که می باری بر من
آتش خشمت را
کفتارها را تا دندان مسلح می کنی
گرگان را می شوری بر من
دست در زنجیر و در بند می کنی
بازوی ظلم مینهی بر من
چرا این درد بر من طغیان می کنی
بین این همه ملت
ملتم طعمه ی گرگان می کنی
چرا در اوج سر به زیری
سر افکنده و خارم می کنی
ملتم تالان شدست بنگر
سیم خاردار است
میان منو امثالم
چه می گویی آخر
چه چیزی بارم می کنی
این که لبهایم بدوزم بی صدا باشم
یا که چشمهایم ببندم بی نوا باشم
چرا حرف از آن زنده به گوران نزنم
برآی چی ?
حرف از کشتار دره ی زیلان نزنم
این شنگال و کوبان چی?
اینها که دیگر آشکارا سوختند
شنگالی که سوخت سالهاست می سوزد
حلبچه ای که هست
سالهاست که خفه شد
در دود اعراب بی گناه کشته شد
روبسکی را که شب در غفا
به خونم آغشته اند نمیروید دیگر
چرا از رنج پدر هیچ نگویم
از حرف مادر هیچ ندانم
از چشم خواهر اشک نچینم
بر زخم خودم هیچ نزارم
چرا خشکم زند
خشم را بقورتم
از خشم قلم آتش گرفتست
از درد دلم می سوزد بنگر
این درد را نتوانم پنهان کردن
سخت نمیشود در من افکارم
افکاری که صفحه های کهنه ی تاریخ را
باز از نو می گشایند
و باز می فهمانند به تو و امثالت
باز به روخ می کشد
اسالت دیرینه اش را
سکوتم شکسته است
این بار زبانه های آتشم را
هیچ آبی نتواند محارش کردن
این دلبخون خفته نیست دیگر
می بیند و لمس می کند دردهایش را
پا در جای پای اجدادش گزارده است
حق را فریاد میزند دیگر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
اسفند 24, 1394
سلام و عرض ادب جناب حسینی
قلم تون ماشالله قویه..
و خوشحالم استفاده میکنم
زنده باشین
یاحق
پاسخ
اسفند 24, 1394
درود بر شما بزرگوار
زیبا بود
موفق باشید
پاسخ
اسفند 24, 1394
سلام دوست من
زیبا بود…
پاسخ
اسفند 24, 1394
سلام بزرگوار
تلخ و دلنشین بود/مانا باشید
پاسخ
اسفند 25, 1394
سلام ودرود جناب حسینی
خیلی زیباودلنشین بود
موفق وسربلندباشین
درپناه حق
پاسخ
اسفند 25, 1394
عرض سلام
درود بیکران
قلمتون همیشه سبز
عالی بود
پاسخ
بستن فرم