🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 گاهِ نوروز شد و جز ز گهر، هیچ مگو

(ثبت: 1045) فروردین 2, 1395 

عشق میخوانم و جز عشـق دگر هیچ مگو
یار فرموده سـفر…، جز ز سفر هیچ مگو

غم اگر می رسد از راه، سلامش مکنید
لب که بگشود، زمن تیغِ تَبَر، هیچ مگو

در دلِ چرخ که نُه ماهه شده فصلِ بهار
جز ز فارغ شدنِ طفلِ ظفر…، هیچ مگو

غزلی هست؟ بخوان، فصلِ طرَب آمده است
در چنین فصلِ خوشی جز ز هنر هیچ مگو

از گُهر، دشت و دَمَن پُر شده، دیده بگشا
گاهِ نوروز شد و جز ز گهر، هیچ مگو

بوسه گر می طلبد دلبرِ شیرین سخنی
زان حذر باز توان کرد مگر…؟ هیچ مگو

ناصحم در پی می، جامه دَران آمده است
طارقا، باده بنوش و زِ خطر…، هیچ مگو