🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چو اسپندی ، درون آتش ، تقلّایی کنم ، جانا
درون آتش چو ققنوسی فنایی تا خودی احیا
حیا ، دینی گزینش ، هر کجا عقلی نمایانگر
چو آدم منتخب عقلی شدم ایمان حیایی را
گشا بابی بشد جنّت به دور از دوزخی برزخ
درو کِشتی زمینی را ، برایم توشه شد ، تقوا
ز هر وادی گذر کردم چو یوسف از درون چاهی
رها گشتم به تقوایی ، رهایی از حوادث ها
قضایی گر قدر باشد برایم ، سرنوشتی چون
به تدبیری قضایی گر قدر حاجت روا هر جا
دمی یادی کنم آغازِ پیکر را ، به احیایی
به ید خالق خدایی خلقتی آدم بشد پیدا
همان انسان را ، حالا ببینی ، داد و فریادی
کشی جانا چه شد خونریز بینی هر کجا غوغا
درون را بنگری والی رها از نفسِ دون پیکر
رها از دستِ اهریمن ، اهورا روح را ، مانا
ولی اله بایبوردی
08 / 11 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
اسفند 14, 1398
حرف هایی ریشه دار … حرف هایی که پشت سرشان بی نهایت سخن می توان گفت و نوشت…
بهره بردم و زیبا بود …
با زبان قلم شما دیگر آشنا شده ام و لذت بردم…
درود بر شما
پاسخ
اسفند 14, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب جلالی فرهیخته
سپاس از دیدگاه و مهر حضورتان
ممنون
تقدیمی :🌺
ساقیا ، جامی دهی تا یک دمی
از خودی خالی که با او همدمی
همدمی با او از اویی تا به او
سیرِ آفاقی کنم ، دور از غمی
ولی اله بایبوردی
14 / 12 / 1398
🌿🌿🌿💐🍃🍃🍃
پاسخ
بستن فرم