🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
یک مادری که غمخوار، تنها و دل شکسته
از عادتی قدیمی ، بر جان ما نشسته
نفرین برگ تاریخ ، بر ما به روسیاهی
این خاک پاک اینک ، افتاده بر تباهی
یک سرزمین و مردم ، هر یک جدایی راه
باید بجای دوری، هر دو فدا و همراه
آهسته گام مردم ، در دخمه های ظلمت
با سر سپرده گی ها، سوزانده اند فرصت
ما پیشگام شرمی م، افسوس بی سرانجام
بی قید و بند این خاک، ویرانی است فرجام
سازش دگر اصول و رسم و طبیعت ماست
ما از تبار کوروش ، غیرت غنیمت ماست
ما در قبال میهن ، چون مادری ترحم
ما در مقابل خصم، بی رحم و پر تلاطم
بیگانه ای که طرحش، شد وحشت آفرینی
بر کنده اصل و بنیان، در وقت همنشینی
تابوت بهر دشمن ، موطن همیشه زنده است
محتاج مهر اوییم ، او زندگی دهنده است
این راه رفته اما ، بی راهه شد برادر
گر هم ادامه دار است ، نابود گام آخر
سروده : ادریس علیزاده
خرداد
۱۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
خرداد 11, 1402
سلام و درود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌱
پاسخ
خرداد 11, 1402
درود بر شما استادم
پاسخ
بستن فرم