🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ……

(ثبت: 214960) شهریور 26, 1398 

نه خاک را میشناختی
نه زن را
نه هیچ مردی را
در ژرف ترین اندوه این سیاره
راز آلود و بی بازگشت نشستی
.
.
.
لغزان
درخشان
در پس هر حرکت…. هر لحظه
گویا
از دست ستاره ای چکیده بودی بر ما
.
.
.
افسوس
از تو
فقط املایت را بر ما آموختند
ای عشق
.
.
.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نقدها
  1. اکبر رشنو

    شهریور 27, 1398

    درود ها
    سرکار بانو

    این سروده نو بود
    آنهم در عشق
    وشروع در ممتازی بود
    عشق حتی اولش بر خاک زد
    و خمیر مایه ی و ذکر و انثی
    مرد و زن و حتی در تمامت بودن ساریست
    و این کثرتی از معانی را در بر دارد این شروع
    و راز خلقت ، عشقست
    با عشق همه چیز بی ” آن ” هیچ
    سر گردانی در دایره ی هلاک بیشتر نیست
    و کاش!
    معشوقان عشق در اول سرایش ” خاک و مرد و زن ”
    بی واسطه ” را ” مفعولی آورده می شدند
    که این مفعول بی واسطه
    بی واسطگی عشق را به آنان نیز القا می کرد
    این کوتاه کلام بسست در امروز
    به اندازه ی چشید
    عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

    فتنه انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

    درودتان و دستمریزاد
    با احترام وادب🌸🍃

نظرها
  1. طارق خراسانی

    شهریور 27, 1398

    سلام

    مانند همیشه عالی ست

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا