🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 من سال‌هاست که تنهایم

(ثبت: 220740) دی 18, 1398 
من سال‌هاست که تنهایم

 

من سال هاست که از خود دورم و در لانه‌ی گنجشکی آشیان دارم،
دانه می‌خورم و قورباغه ها را لابه های شاخه‌ها می‌شمرم.
شاید یکی به گذشته‌شان اضافه شد.
من سال‌هاست که تنهایم و در لانه‌ی گنجشکی آشیان دارم.
چه قدر تنهایی، سرد است.
کرمِ شب‎تاب لابه ‏لایِ شب‎بوها، تنفس گنجشک‌های پاییز است.
وقتی که تمامِ شب، در تنهایی به سر می‏ برد.
و صدای خسته‏ ی شاخه‌ها، شبیه فریاد قورباغه‌ای تنها، جیغ می ‏شود.
دلتنگ و تلخ، اما بی‌تابانه و به آوازی غمگنانه.
من سال‌هاست که تنهایم، و در لانه‏ ی گنجشکی، عزلتِ چشمان دشت را می‏ شمرم.
پرنده در گلوی باد، شکسته بال می‌زند.
و نغمه‏ی موزون باد که از تنهایی تمام دشت باخبر است.
من سبزباورم ولی، از فاصله بیزارم.
شاید بخاطر این است که همیشه در لانه‎ی گنجشکی آشیان دارم.
دانه می‌خورم و قورباغه ها را لابه های شاخه‌ها می‌شمرم.
شاید هم روزی، یکی به گذشته‌شان اضافه شد.

معصومه محمدی سیف

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):

نظرها
  1. مينا امينی

    دی 18, 1398

    من سالها از خودم دورم …

    درود جانم
    مانا باشی به مهر❤️❤️❤️

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا