🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین اشعار معصومه محمدی سیف

 

نمی‌خواهم از یادها بروم.

خوانش: 122

سپاس: 4

تعداد نظر: 2

 

من با آبادان نفس می کشم

خوانش: 253

سپاس: 3

تعداد نظر: 3

 

به خوزستان برمی گردم

خوانش: 164

سپاس: 1

 

نمی دانم چرا زن ها هیچ وقت نمی‎خندند.

خوانش: 236

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

تعداد نقد: 1

 

قهوه ام سرد می شود اما، فالم را می گیرد

خوانش: 177

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

 

من همیشه به تربچه های باغچه‌ ی پیرِ خانه‌ ی پشتِ حیاطِ مادربزرگِ هفت سالگی ام فکر می کنم.

خوانش: 299

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

 

کودک فالگیر چه می ‌دانست که فالش را این گونه سروده‌ اند.

خوانش: 318

سپاس: 3

تعداد نظر: 3

 

تلگرام را هم قطع کنند

خوانش: 423

سپاس: 2

 

تمام جاده‌ها را رفتم.

خوانش: 292

سپاس: 4

تعداد نظر: 2

معصومه محمدی سیف

برف

معصومه محمدی سیف 11 فروردین 1399

 

برف

خوانش: 247

سپاس: 1

تعداد نظر: 5

 

بوی بهار نارنج می آید و ما همچنان به مردن فکر می کنیم

خوانش: 322

سپاس: 3

تعداد نظر: 4

 

از رویش سبز دشت، سپیده دمِ تنیده‏ ی اندیشه می‏ آید.

خوانش: 264

سپاس: 2

تعداد نظر: 5

 

گاهی دقیقه‎ ها را صمیمانه لمس می‎ کند، تا با زمان پیش برود.

خوانش: 179

سپاس: 1

تعداد نظر: 2

 

خیلی اذیتم می کنند.

سپید

خوانش: 288

سپاس: 2

تعداد نظر: 2

تعداد نقد: 1

 

چگونه می شود که آدم‌ها مدام با خودشان حرف می‌زنند.

خوانش: 166

سپاس: 1

تعداد نظر: 1

تعداد نقد: 2

 

به پاییزِ خانه که رسیدم، بهار رفته بود.

سایر

خوانش: 1675

سپاس: 3

تعداد نظر: 2

 

نمی دانم زندگی مرا به کدام سو کشانده

خوانش: 387

سپاس: 3

تعداد نظر: 4

 

نگران گوسفندان بود.

خوانش: 707

سپاس: 3

تعداد نظر: 6

 

خورشید در مسیرش به سبزترین حیاطِ جهان، مکثی کرد.

خوانش: 206

سپاس: 2

تعداد نظر: 1

تعداد نقد: 1

 

بچه‌های بالای آبادی

خوانش: 192

سپاس: 0

تعداد نظر: 5