🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
من با آبادان نفس می کشم
برایم فرقی نمی کند در کجای این سرزمین باشم
وقتی تمام شهر من تویی!
هر کجا که باشم
تمام وسعت آسمانم تویی!
من با آبادان نفس می کشم
اینجا تمام آبادی من است. سرزمین همیشه آبی من!
بادهای شرقی نشاط این جا در آرامش می وزند و من در سرزمین آباد رستن، در حال سبز شدن
و بالیدن
نشانی از حضور پروانهای تو،
روی خالهای خیالی خاطراتم نمایان است.
چرا می پرسند اهل کجایی؟
آنها که می دانند
بی شکیب
منِ دریایی
من، طلوعی روشن
من، خودِ فردا
من خودِ خاطره ی خورشیدم
هر کجا که آبادی دشت با روشنی مردم نفس می کشد،
شهر من آن جاست
تمام بندر و نخل من آن جاست
روزگار من گرمِ با روزهای شرجی توست
گرم با آفتاب طلایی تو
من از سرزمین خورشیدم
تمام جهان را بدرود می گویم تا دردهایم را به دور ریزم
و در تو
درمان شوم
به لباس تو، محلی می شوم.
من از سرزمین دریا، من آبیِ روشن هستم
با قلبی آکنده از مهربانی پروانه ای ات
هر کجا که تو باشی،
آن جا سرزمین من است
چرا می پرسند اهل کجایی؟
چه فرقی می کند؟
تمام شهر من تویی!
من از سرزمین خورشیدم
من خودِ خاطره ی خورشیدم
معصومه محمدی سیف 12.5.1396
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
خرداد 13, 1401
به به چه زیبا از آبادان سروده اید
درود بر شما
👏🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 13, 1401
من با آبادان نفس می کشم
اینجا تمام آبادی من است. سرزمین همیشه آبی من!
بادهای شرقی نشاط این جا در آرامش می وزند و من در سرزمین آباد رستن، در حال سبز شدن
و بالیدن
سلام و درود
مگر می شود آبادان را فراموش کرد؟
آبادان سرزمینی دوست داشتنی ست
از شعر زیبای تان لذت بردم
آبادان و تمام سرزمینم و شما شاعر پاک در پناه خدا
🌿👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
خرداد 14, 1401
چرا می پرسند اهل کجایی؟
چه فرقی می کند؟
تمام شهر من تویی!
درودها بانو محمدی عزیز 🌷🌷🌷
پاسخ
بستن فرم