🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نقدی تحلیلی توصیفی بر سروده ی ” با چوبه ها برقص ” اثر فریبا نوری

(ثبت: 231933) مهر 4, 1399 
نقدی تحلیلی توصیفی بر سروده ی ” با چوبه ها برقص ” اثر فریبا نوری

نقدی تحلیلی توصیفی بر سروده ی ” با چوبه ها برقص ” اثر فریبا نوری

و

امّا شعر :

“با چوبه ها برقص! ”
باد می وزد
مثل صحنه ای که شِمر
در نوای طبل
چرخ می زند
با صدای خون چکان به چکمه های خیس
پیچ و تاب می خورد؛ اسیر سرفه می شود
خسته از رَجَز
خسته از نگاهِ سرد و بی تفاوتِ ….
[مرد و زن کنارِ خیمه ایستاده اند]:
باد می وزد
چون بخارِ گرم
از سرِ جنازه های غرقِ خون
کنجِ چشمهایشان هنوز
جانِ عاشقی که مرگ را
تا بلندِ زندگی
داد می زند
شمر،
پای در جدل
ضربِ تیغ تاج بر سرش:
این منم!
همان کسی که آخرین صدا
از رهاترین نگاه را
به گوش خود شنیده است
باد می وزد
نیزه بر زمین
میان دست های ماست
تو میان اشقیا، فقط
اسم شمر را شنیده ای؟!
من سوادِ حج نا تمام
من سوادِ چند – صد مُرید
من سوادِ دشتِ کوفه ام
آی روزگار!
من ، حسین را ، نکُشته ام!
این جماعتی که سنگ می زند مرا
ناله می کند
در نوای خلسه ای غریب …
آاااای!
با توام!
تو… خودت … پرنده را… نکُشته ای؟!
.
.
.
باد می وزد
لابه لای موی دختران ِ ابرو آب
در صدای بغض ِ صخره ها
در مراسم دعای پاکِ ناخدا
درصدای رقصِ چوبه های بادبان که در افق
مثل چوبه های خیمه ” دار” می شوند …
این صدای نبضِ روشنی ست
از گلوی خسته ی زمین
از رگ ِ غم ِ ترانه ای که شاخه ی شکسته را
روی موج ِ خون و آب می بَرَد
از پرِ پرندگان ِ شاد
از سرِ رهای آسمان
از هوای جاودانِ جنگلِ بلوط
تا دلی که پاک …
.
.
می شود؟؟؟
– فریبا نوری

با سلام

این سروده با عنوان ” با چوبه ها برقص ”

که عنوان به نوعی کلید واژه و مفسر و تبیان و بیان پیام ورسالت شعرست ودر نوع خودش رسالت پیام عاشورا را در متن شعر پی گرفته ست از صحنه ی نمایشی و یک تعزیه ومرثیه خوانی ،
دربند برگردانی با عنوان “باد می وزد “که این بیت بر گردان ویا عبارت ” باد می وزد ” هم در متن سرایش ضمن پیوندپرده های این نمایش وشعر ، پیامی را می رساند که معنی باد را روشن می کرد وبا آن ارتباط داشت
وضمنا وجه ارتباط اندام و پرده های شعر بود وبه همه ی اجزای شعر معنیش تسری می یافت وتاثیر می گذاشت که یک معنی باد ایجاد تشویش وپریشانی بود ودیگر در معنی نوعی پیام رسانی و خبر از حادثه می داد وعمل می کرد که وقوعی در پیش بود و حتی ناگواری این حادثه ی بسیار تلخ را در می دان نمایش می وزاند
واما باشروع نمایش وتعزیه همراه بود و رجز خوانی شمر
ومیدان داریش :
باد می وزد
مثل صحنه ای که شِمر
در نوای طبل
چرخ می زند
با صدای خون چکان به چکمه های خیس
پیچ و تاب می خورد؛ اسیر سرفه می شود
خسته از رَجَز
خسته از نگاهِ سرد و بی تفاوتِ ….
[مرد و زن کنارِ خیمه ایستاده اند]:
باد می وزد
که همزمانی ویک نوع بیان تطبیقی از صحنه ی عاشورا بااکنون را نشان می داد واین “اصل حرف بود و رسالت وپیام شعر ”
که محور نمایش و داستان کربلا را به موازا ت اکنون بیان می کرد وبرداشتی نو و زنده وزندگی بخش از این ماجرای تاریخی عظیم را روشن می نمود که جزییات صحنه را تحت تاثیر خودش قرار داده این ادبییات وسرایش تطبیقی والبته این هم دور از ذهن نبوده وبی ارتباط بااین فرمود وپیام : ” کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا” که شاید عمده ای پیام حادثه کربلاست به تحقیق ،
که این ترسیم صحنه وتصویر ونمایشش در خدمت پژواک و طنین اندازی وپیام رسانی این حادثه ی بزرگ بود در طول زمان وبهره گیری از آن ولحاظ کردنش در معرفت زندگی وچگونه زیستن وچگونه مردن که محور ودر س بزرگ عاشورای حسینی بود ه که بایدباشد در انظار زمان ومکان ومورد وملحوظ نظر بوده وباشد، وتسری این پیام وکارکرد متعالیش در طول قرون خواهد بود
واین بند اول ترسیم تصویر از نمایش تعزیه که شمر بالباس خونریز وخون رنگ خودمی چرخد ومیدانداری می کندو رجز خوانی و انقدر که خسته می شود از عمل خودش وبیشتر از بی تفاوتی اطرافیان ،
این صحنه ست که حتی برای خود شمر اعجاب آورست و نوعی بی تفاوتی ست که صحنه رابرای اقدامات وحوادث وحشتناک بعد مساعد خواهد کرد واین در طول زمان جاریست ومصادیق دارد به کرات
و این سرود حماسی و آیینی این را به رای ونظر ما می گذارد
و
نکته ی مهم وعظمت این شعر دراینست که ضمن حفظ جزییات صحنه نمایش ، اصل رسالت تطابق را در زمان ومکان وتکرارش را به ما منعکس و خطیر گوش زد می کند
وآن اینست که جزییات داستان امام حسین ع را بارها شنیده ایم امارسالت وپیام آنرا در عمل باید مدّ نظر قرار داد واز صحنه های آن درس بزرگ زندگی ومرگ را در طول حیات انسان آنطور که شاید بیاموزیم وبیاموزانیم ورسالت امام حسین ع را
و پیام بلند ش را درک ودریافت وعمل نماییم وسر لوحه ی کارمان قرار دهیم
واین پرده به زعمم روی نکته “بی تفاوتی “ تاکید داشت که مجوزی برای میدانداری شمر ها می شود به طریقی که حتی شمر هم از این بی تفاوتی عصبانی می شود در تعزیه ادامه …

باد می وزد
چون بخارِ گرم
از سرِ جنازه های غرقِ خون
کنجِ چشمهایشان هنوز
جانِ عاشقی که مرگ را
تا بلندِ زندگی
داد می زند
شمر،
پای در جدل
ضربِ تیغ تاج بر سرش:
این منم!
همان کسی که آخرین صدا
از رهاترین نگاه را
به گوش خود شنیده است

در ادامه ی بررسی شعر ” با چوبه ها برقص ”
که در ادبیاتی تطبیقی در قالب یک سروده آمده با این نام که خودنام گذاری با مسمی بوده و بجا واز روی فراست به گزین شده ودر این نامگذاری باز این فرموده ی مولا حسین ع متبلورست که : ” انی لا اری الموت الا سعاده و للحیات مع الظالمین الا برما ”
که در مرگ درراه خداوند سعادتست و زندگی با ظالمین خواریست
در این نامگذاری بیان شده که خود آیینه ایست تمام نمای عشق وارادت برای زندگی ومرگ و چگونه مردن وزیستن را به منظر نظر متصور می کند
ودر پرده دوم میان بخارات خون تازه کشته شدگان آن نگاه های رها شده از وابستگیهای دنیا ومادیَت نگاه شان مرگ سعادمند را فریاد می زند وبر زندگی ذلت بار ترجیحش می دهند بلندست وپیام آن نگاه های آزادگی که از سر عشق وارادت بلندست این را ه را به ما نشان می دهند
واین را من شنیده ام که در نزدیکترین به موضع وجایگاه کشته شدگان بوده ام من بعنوان شمر این را بیان می کنم واین نوعی اعتراف به حقانییتیست که حتی از زبان دشمن ترین بیان می شود و خود بنوعی در ارسال پیام امام حسین ع صحه می گذارد در تعزیه ،
واین گفته را در نهایت قدرت می گوید :که تاج بر سر دارد وتیغ در دست وتصدیقی از پیام امام حسین ع است واین ضرب تیغ وتاج هم شاید کنایتی باشد از زور وزر که در دست سلطه جویان بی خداست و امثال شمر،
وعلاوه برین این کارها وستمها که بر امام حسین وخاندان بزرگش رفت همه از سر تاج و زورگویی های ستمگران سلطه طلب بوده وخواهد بود و درهمه ی ادوار در اطوار گوناگون تاهر کنونش می رود بر سر حقیقت از سوی شمران دیگر بر مظلومین دیگر حتی در لباس دیگر
والبته این نقل قول شمر نکته های دیگر را در بر دارد که با وجود تصدیق حقیقت باز فطر ت پلیدشان اقتضای بازگشت به حقانییت را ندارد در عمل وبر آن نسق غلط که بود می روند علیرغم اذعان به حقیقت .
ودنیا پرستی و شهوت جاه ومقام منزلت ناپایدار دنیاوی را ترجیح می دهند تا پای اینکه خونریز حقیقت باشند وهنوزش به ترکتازی خود ادامه می دهند در میادین مختلف زندگی تابر سر مظلومین ستم برانند و بر آنند .
و :
نکته ی مهم واصیل این مردن
که نوع برترینش کشته شدن در راه خداوندست و باارزش واوجش واسوه ی بر جسته اش امام حسینست ع ومثال ماندگار وملموسش ،
وبااین عنوان شعر ” با چوبه هابرقص ” مربوط وسَرست و افضل، این را بیان می کند که مرگ وکشته شدن با معنی وجهت دار ، وآن
صرفا ودقیقا درراه خداوند ورضایت اوست بی هیچ چشمداشت ووابستگی وقید وشرط
که مقام مرگ را وکشته شدن را توجیه پذیر وتعالی می بخشد و آنرا متعالی وافزون می سازد
و دراین راستاست ودستور خداوند که باید به آن متعهد بود و آنهم مبارزه با ستمست و زیر بار زورمندان نرفتن و عدالت اجتماعیست که به این ترتیب نقش ورنگ ارزشمدار اجتماعی و الهی می پذیرد و مقبول خداوند ومطبوع فطرت انسانیست و بعد تعهد انسان را در مقابل خداوند وخلق وخودش را به نهایت تکامل واتمام وانجام می رساند واین ” با چشمان رها شده ”
از بند وابستگیها آمده در این بند و آزاد اندیشی و عاشق را بیان می کند و تعهد شعر را همچنین
و
اصلا “تعهد انسان ” را آنسان که باید باشد
وحتی این فراز که برای رضایت وتقرب به اوست توجیه گر و قداست افزای تمامت تلاشهای انسانست و مبارزات ظلم ستیزی و انساندوستی ومسوولیت اجتماعی اورا را قابلییت تام ومقدس می بخشد و این بیان توجیه گر ومرتبط با مضامین بندهای سوم وچهارم هم هست

باد می وزد
نیزه بر زمین
میان دست های ماست
تو میان اشقیا، فقط
اسم شمر را شنیده ای؟!
من سوادِ حج نا تمام
من سوادِ چند – صد مُرید
من سوادِ دشتِ کوفه ام
آی روزگار!
من ، حسین را ، نکُشته ام!
این جماعتی که سنگ می زند مرا
ناله می کند
در نوای خلسه ای غریب …
آاااای!
با توام!
تو… خودت … پرنده را… نکُشته ای؟!
پرده ی سوم از این شعر با بند برگردان “باد می وزد ” ادامه می یابد که ” وزیدن ” در معنی حقیقی نیست بلکه جریان داشتن یک حادثه مستمر که تاکنونش کشیده شده ست وبعدا هم همچنین واین نبرد حق وباطل و ظالم ومظلومست وهمچنان باد می وزد مضامینی از پریشانی و آشفتگی احوال و اضطراب جاریست و سر رسیدن حادثه هم معنی اصلست وجریان دارد…
واین وزش ستم بر هر آنکه برای کشته شدن در راه خدا و حق وحقیقت ،بر دار رفته ویا بر نیزه و سر داران بزرگ و سربداران طول تاریخ را برشان وزیده ومی وزد و آنان همچنانشان در اهتزازندو باد وزیدنش برشمایل آزادگان
بر چوبه هارقصان،
وخوشحالی را هم متبادر می کند ودیگر در فعلی استمراریست که تا اکنونش کشیده وبعد هم برین نسقست واین مبارزه ای جانانه ست و ریشه دار و جاری زمانها ومکانها و ” کل یوم و کل ارض “ را مشمول گستره ی عطشناک کربلای خود کرده ست و
نکته ی دیگر اینست که این وزیدن تم زیر ساخت شعر بوده علاوه بر تتمیم ریتم وموسیقای شعر سبب همگرایی وپیوندبندهاست واصلا این عبارت”وزیدن” علاوه بر استمرار ، زمینه ی استمرار این حادثه ست که همزمان در سراسر شعر جریان دارد و در تطابق با واقعییتست که
ستمگری و مبارزه با ستم مستمر و ادامه دارست
و
سه عبارت در این شعر کار کلیدی کرده ونقش ممتاز و فراگیر در شعر دارند یکی نامگذاری بود که تمامت شعر در گیر آنست وحتی به نوعی پیام اصلی شعرست که ضرورتیست بایسته که باید تلقی ازین کشته شدن به خوشحالی و سعادتمندی تعبیر وارزیابی شود ودیگر این تطابق وادبییات تطبیقیست در شعر ، برای ازدیاد شناخت محاسن ونواقص برداشت وگفتمان اندیشه واقدام سترگ اما م حسین ع است که باید همیشه تنزیه شده و حقیقت و اس آن مورد مداقه و عبرت آموزی حادثه عاشورا باشد که هر کس بدانددر کدام صف قرار دارد ؟و نقشش چیست ؟وچه کرده ؟وچه بایدش بکند؟ تادر مسیر دچار اشتباه و خطا ولغزش درارزیابی ها نشویم
وشناخت ازین حادثه گران تاریخ در ارتباط با مسوولیت فردی و اجتماعی را ملحوظ نظر داشته و به حقیقت با همه ی دارایی اعم از جان ومال و خاندان خود در مسیر تعالی بخش این پیام سترگ و سزاوار باشیم و موقعییت خود را دراین راستا ارزیابی
و وا نگری کنیم که حق رسالتمان ادا ومرگمان منشا درستی شود وزندگی همچنین ، و آلت فعل ستمگران ودر مسیر ومویّد آنها نباشیم
در این قسمت سوم اکنون ما در میانه ا ین نبردیم که در میدانی که هل من مبارز می طلبد جایگاهمان کجاست ؟ وهیچ چیز نباید مارا از ادامه اهداف امام حسیبن ع دور کند و براستی در این مسیرقرار بگیریم بیشتر ،
اهداف امام حسین و آمال و آرمانهای و شناخت حقیقی اورا دنبال کنیم وبدست بیاوریم و هر حج ناتمام که با جهاد فی سبیل الله به اتمام می رسد وکاری که امام حسین کرد در حج و حتی هیچ عبادتی ما را از رسالت راه امام حسین غافل نکند وزنده بودن مکتب امام حسین ع و دین جد مطهرش حضرت محمد ص بدین یاوریست و باید به سزاواری و از روی شناخت ،آن را تا پای جان پاس داشت و ساری وجاری کرد واین استمرار رایتش را به آزادگی بر دوش وخون خود کشید
و
این مضمون عبارتهای این بند بود که “شما یک شمر را شناخته اید ” وجالب بود یعنی اطلاعاتتو ن کمست ویا شناختتون باید بیشتر شود
وعلاوه این سخنان اززبان شمرست درین تعزیه که مضمونش هم اینست که ای بسا شمرها که شما اسمشان را هم نمی دانید
در زمانها ومکانهای مختلف که جنایتشان شاید ازین بیشتر باشد شمر یکی نیست و مهمتر ،این تنها شمر نبود که سبب قتل امام حسین ع شد بلکه “ز مینه های سکوت وبدفهمی از دین و بی تفاوتی بویژه وعوامل زمینه ای دیگر ” موجب این حادثه بزرگ دودمان سوزگردیده و
جالبست که در تعزیه و این میدان شمر به ما این را گوش زد می نماید که باسووال مهمی پایان می یابد این بند که مارا به تفکر ببرد که نکند ما هم در کشته شدن حسین های هر زمان شاید مقصر بوده ویا باشیم و این تنبه در نوع خود عالی بود
و این ” اصلا از پیامهای عاشورا بود این بیداری ”

باد می وزد
لابه لای موی دختران ِ ابرو آب
در صدای بغض ِ صخره ها
در مراسم دعای پاکِ ناخدا
درصدای رقصِ چوبه های بادبان که در افق
مثل چوبه های خیمه ” دار” می شوند …
این صدای نبضِ روشنی ست
از گلوی خسته ی زمین
از رگ ِ غم ِ ترانه ای که شاخه ی شکسته را
روی موج ِ خون و آب می بَرَد
از پرِ پرندگان ِ شاد
از سرِ رهای آسمان
از هوای جاودانِ جنگلِ بلوط
تا دلی که پاک …
.
.
می شود؟؟؟
و
در ادامه بند چهارم وپایان که ختام بود اما شعر به تناسب نحوه ی ختمش ناتمام می ماند همدوش اینبر حق وباطل
دامنه دار و ممتد وهمیشگی زندگی ومخصوصا آن سوال پایانی
واین شنونده ومخاطب را مورد پر سش قرار می دهد از خودش در باره ی همه حوادثی که در شعر سرایش شده این پایانبندی و
منظور بند پایان ختم کلام نیست اما به نوعی نتیجه گیریست وانطباق حوادث شعر با حال ، بیشتر ملموسست و به اجتماع گره خورده در مضمونها و عباراتی که برحسب کاربرد ادبییت در آن وعدم صراحت که حسنیست مقداری در دوریافت دریافت رفته و البته نه گنگی که بسیار در تلطیف ادبی برای غیر مستیقم گفتن موارد ، شعر را در این قسمت در کمای مضمون فرو برده که دستیابی آن بزعمم بسیا ردشواری دارد البته در جزییات ومصادیق مضامین واین بندهم همچنان با فعل استمراری تا پایان شعر می رود ومواردی راکه این حادثه در جریانست بیان می کند که این قسمت در ادببیتی کاملا غلیظ فرورفته ویکی از عللش در دیر یابی معنی همین مواردست البته حسنیست اما کمی بیش از مقدار ومناسب وموارد ی مانند ” دختران ابر و آب ویا بغض صخره ” که استعاره بودند ودیگر
” ناخدا “که جنبه ایهامی ویا کنایی می تواند داشته باشد که برای پیدا کردن مصادیقشان در واقعییت واجتما ع مقداری صعوبت در شعر ایجاد کرده وشعر را نیاز مند شان نزول می کرد یعنی وابسته به مکان وزمان وفرازهایی مانند ” چوبه های خیمه دار می شوند ”
و این باز هم کنایه محسوبست وفرازی مانند ” این صدای نبض روشنیست “جالبست که “این “در موقعییت ایهامیست و “نبض روشنی ” هم استعاره ست وتشخیص ، که این هم به شعر اصابت می کند وهم این گفتمان ،
و دیگر ” گلوی خسته زمین ” که ضمن معانی مجازی استعاره هم هست و”موج خون وآب ” هم کنایه ایست ودیگر “سر رهای در آسمان “باز کنایتیست وتا … که سیر کنایاتست و مصادیق اجتماعی دارند وختام هم به نوعی در تردید ست و نا تمام مانده
تردید در اثر گذاری این نوع از … وکلا شعر از ریتم عالی بهره برده و در تطابق وادبییت تطبیقی خود موفق بوده وجنبه اعتراضی داشته که البته در مضامین نو ودور از کلیشه واین تبحر بود وچیره دستی در سرایش واینکه بصورت نمایش بوده
در پرده های گو ناگون این نیز حسنیست در مصوّر کردن قامت شعر که در بر اذهان وانظار تجسیم کننده ی شعرست و بسیا ر بجا و با این موضوع سرایش در ارتباط تام وتا حدی در پایان پیچیده و ایجاد سووال در رفتارهای اجتماعی وبه زعم در ابلاغ کلی پیام نسبتا موفق بود
و لی در مصادیق ومضامین به ویژه در نتیجه گیری پایانی در محاق تو در تویی رفته البته شاید در ناگزیر ی
ولی مخاطب باید به پس زمینه های شناخت خود از شاعر و یا حدس وگمان می پرداخت واین ارتباط مخاطب را در مختل وگسست برده و دچار اختلال می کرد
و
اینگونه شعر لزوما باید در مدار تحلیل نقد می شد تا به اندازه توان و برداشت منتقد در تبیین موضوع و وضوح جوانب روشنگری شود

با ارادت و عذر از اطاله ی این بیان

2 /7/ 1399 اکبر رشنو

فریبا نوری
مهر 3, 1399

درودها استاد گرانقدرم

سپاس بسیار از این که وقت ارزشمندتان را در اختیار نقد و تحلیل این سروده قرار دادید. بسیار آموختم و خدا را از بابت داشتن چنین فرصتی برای آموختن از محضرتان شاکرم.
حقیقتا اگر سروده از حقیر نبود پیشنهاد می کردم این تحلیل جامع و عمیق را در صفحه خودتان نیز منتشر بفرمایید
چرا که ظرایف و دقایقی در آن هست که برای علاقمندان به تحلیل گفتمان توصیفی و انتقادی شعر می تواند بسیار آموزنده و راهگشا باشد.
همیشه در پناه خداوند باشید و سایه تان بر سر ما شاگردانتان مستدام

با درودی بیکران

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مهر 4, 1399

    درود ها و سپاس فراوان استاد گرانقدرم
    بسیار بهره بردم از نقد تحلیلی و توصیفی تان
    هماره تندرست باشید و پاینده به مهر
    🌹🌹🌹🌿🌿🌿

  2. درودها بر هر دو ادیب بزرگوارم
    بسیار عالی و ارزشمند🌹🌹🌹

    خداقوت و زنده بادها جناب استاد رشنو
    نقدی مبسوط و فنی بر شعری درخشان

    پایدار باشید و برقرار
    🙏👏👏👏👏🙏

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا