🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به پرده های حجاب رسيده ام
از ميان ذرات خاکستریِ خيال
لمس می کنم , نرمی مُسکر ابرهای وهم را
شب از نيمه گذشته و من در نيمه ی راهم
پوشش سرد و کبود
بيداری چشمهايم را پوشانده است
و شايد از درز ِنگاهم
کنکاش روزنه ای
مرا به گرمی کشاند
تا شايد شعله ای سازد و طراوت هديه کند
تا لحظه ای ديگر , صبح پيدا می شود
نرمی ابرهای عميق , مرا به خواب می برد
راستی چند هزار سال خُفته ام؟
وقتی لحظه ای می توان به اوج رسيد؟
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):
بستن فرم