🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کنکاش " نقد شعر "

(ثبت: 8135) آبان 13, 1397 

سلام

بر

ارجمندانم

کند وکاو  ونقدی بر شعری  سروده ی  خانم  فریبا نوری

و

اما  شعر:

د ر سبکبالی و پریشانی

ریشه های بلند و درهم را

بازتاب طلایی ِ خورشید

در ته ِ درّه می سپرد به رود

سطح ِیخ ها شکاف بر می داشت

بامدادانِ تیره – روشن بود

عطر ِ گل های خیس می آمد

دانه هایی که نور می پاشید؛

لای موی سیاه، زر می کاشت

دخترم روی پای من خواب است

دوره ی ابرها و باران ها…

یک زمستان تیره را رد کرد

رازهایی که قلب پاکش داشت

صبح تا شب میان کاغذها

در تبِ تند و  لرز ِ ساعت ها

بازی رنگ و نورِ جعبه ی رنگ

نیل  را… لاجورد… می پنداشت

تا شکوفه شکفت و لاله دمید

 باغ پوشید و نغمه ها سر داد

بلبلی، پای پنجره رقصید

و  زنی… سایه اش به چشم گذاشت

نوری از یک صدای ضمنی بود

درغریو ِ تمرکز ِ امواج

که سبکبال روی رود نشست

یخ شکن شد …

 شکاف را 

برداشت.                                                                                      

 

 

شروع این سرایش  جالب بود و عالی  این رویش  ورشد  را خورشید  که  خاستگاه  این موردست

به ریشه های  انبوه  که” درهم ” اینجا  معنی  سر گردان هم می دهد  و بیشتر البته  به انبوه  نزدیکست

از تابش دوباره ی خورشید جان گرفته و آنان را  به  رود که  مظهرروان گشتن و جاری شدن  و طغیان و تبلورست  می سپارد

سطحی ِ یخ بسته را  می شکند….

که خود این بند  از ادبییتی  فوق العاده بر خوردار بود   بیشتردامان زده به استعارات  مانند  ریشه  ها  که استعاره بودمکنیه  و در عین حال  مجاز از درخت  وبن مایه های  هر چیزی گفته می شود

و   خورشید هم  همچنین استعاره بود  و تشخیص ؛

و واژه ی  باز  تاب  که در  دو معنی بکار  می رفت  اول  به معنی برگشت تابیدن و انعکاس  نور و در دوم  که بیشتر به خورشید  می خورد  باز تاب خورشید ؛  دوباره تابیدن را به  ذهن می آورد  و حتی بیشتر ازین ؛ تکرار  تابش را هم  متبادر بود  و  خورشید  به رود می سپرد ریشه ها را   در ته دره  که  در نهایت  فرو افتادن بودند  که   رود آنان را  می نواخت و  دوباره زنده می کرد  در واقع  ریشه در  حرکت  و روشنیشان  می زد  که رود نماد  سیلان  آب بود  که  سبب  زندگیست  و این بند  شروع  خود  عالی بود  و این  شروع  خود  طلوع  دو باره ی  رویش  ریشه  بود

وکاربرد  استعارا ت  خود  قوام  و  تعمیق  به این مضامین  بند  می بخشید  و این  غنای  معنی  که  ما ورای  و ظاهر  کلمه را  با  معانی دور تر پیوند 

می داد  از  استعاره بود  وباطن مضامین را  تفضیل  می بخشید بر صور  ظاهر  واژه ها و ترکیبات و بند دو م  بامدادان تیره – روشن بود  و …

که تیره  روشن  بود  جالب بود  که برزخ بود ویا در معنی گرگ و میش  و یا نه  اصلا تیره بود  وچشم  انداز  تاریک بود  و یا نه  پایان تیرگی  بقول  معروف روشنی بود وبطور  کل  در پارادکس آمده   تیره و روشن   و حتی  با خط  تیره  ربط داشت و دیگر اینکه   فاصله را هم  به ذهن می رساند این خط  تیره  وخط تیره وفاصله  خود کلی  معنی ازش  برمی خاست 

و دردیگر بر داشت  چشم انداز  بامداد   تیره بود و این  به و ضوح معلوم بود ویا بر عکسش  این تیرگی  بامداد  به روشنی   می رفت  البته  با توجه به  عبارت  بعدیش  این معنی دوم رو شنی  وامیدواری را  در بر داشت  که در آخر  غلبه می کرد …

  و عطر و بوی گلهای  تازه  می پیچید و دانه های  روشنی و روز  را  به همراه می  آورد و لای  موهای سیاه زر  می کاشت   که  روشنی را  در لابلای سیاهی  می کاشت ….

که این دانه و  کاشت  باهم در  مراعات نظیرند و با کار  خورشید هم این زر  ارتباط  پیدا می کرد  البته این بند  گلهای خیس  می تونست به  استعاره از چشمان  باشد و دانه های نور هم اشک باشد که از  لابلای  مو

  خود نمایی  می کرد  که همان معنی اول  بیشتر به معانی کلی شعر  در بندهای  قبل و بعد  می خورد  و ضمنا  کلمه ی  “کاشت   “هم به افزونی و رویش  نو  هم  پهلو می زد و آنرا به ذهن می آورد       

و بند بعد  دخترم  …  نوعی آرامش  حاصل شده  و بعداز  زمستانی  سخت و  تیره گیهای ابر  و اشک که آنرا سپری کرده ست  با آرامش روی  زانوی من  به خواب رفته  بعد آنهمه  ساعاتی که  در میان تب و تر س  و لرز  و  وحشت 

 که تب و لرز  تضاد  بود  و میانه ایندو یعنی اضطراب ؛ خیالات  و فکرخود  را نقاشی  می کرد  و هی  رنگها را  عوضی  می گرفت  نیلی را  در جعبه رنگ  به جای  لاجورد و  آبی آسمانی  می گرفت

والبته  کنایتی بسیار  باریک بین در  “جعبه رنگ ” بود  که  اینطور  لاجورد را  جا می زد بجای  نیلی  و این  هم نکته ای ادبی بود ؛ که  کنایه بود و   این بند  را غنا بخشیده  و این بند   با بند  قبل  ربط داشت و بند قبل  مقدمه ی  این بند بود  و یا بر عکس  هم می شد  این بند  چهارم پایه بود بر فهم  بند  قبلش و بطور کل  ارتباط معنایی  مکمل  داشتند در حالی که همه ی شعر   همه ی بندها  قطعات  منسجم  و  ملزوم  این  پازل شعر  محسوب  می شوند  وعلاوه  دخترم  در  قلب  پاکش  طرحی بود  از  نقاشی  که  در  اختلال  جعبه رنگ  قرار می گرفت  و رنگهارا  اشتباه می کرد و در این بند سو م واج آرایی  حرف  ”  ر ”  چشمگیر بود ریتم درونی  را  دامن می زدو  مراعات نظیری در  بند چهارم هم  بین   “جعبه  و رنگ و  لاجورد و نیلی ” لحاظ شده  که ارتباط و تجانس  واژگان را  بالا می برد  و انسجام  ایجاد می کرد  و در واژه ”  رنگ ”  نیز  حرفی بود از  ایهام  که  معنی  فریب  داشت  و در کل بند   سوم وچهارم  هم در  پشت و توی  در توی  خود کنایات داشت  بسیار  ماهرانه و دقیق  و به بند پنجم

تا اینکه  شکوفه  شکفت  که واج آرایی  حرف ” ش ” داشت و لاله دمید  که در ” لاله  و دمید” هم  معانی  ایهامی  وجود دارد

 “لاله به معنی چراغ هم هست و  دمیدن  به معنی  طلوع   هم همینطور”   باغ پوشید  که می توان به عبارت قبلش پیوند  زد که  لاله و شکوفه  باغ را پوشاند  یا نه اینکه  باغ  لباسی از  لاله و شکوفه به تن کرد  که در بین”  لاله وشکوفه و باغ ” باز  مراعات  النظیر ست  و ادبییتی  بکار گرفته شده  و آرایشی در معنی  اتفاق  افتاده که به حسن شعر  افزونی بخشیده و 

باغ نغمه ها سرداد  باز  “استعاره ست وتشخیص” و این  نیز کنایتی از انسانست  و “بلبلی  رقصید” هم همینطور  و زنی  سایه بر چشم  کشید که در معنی” ایهامی” بکار  می تواند  برود   به آنان خوشامد  گفت و آنانرا عزیز داشت ویا اینکه  سایه به چشم کشید  همان سایه های  آرایشیست از سر  شادی  و شوق  این کا رو کرد

و پنجره هم در معنی باز ی نفس بود

و این نوری بود که از صدای درونی بر می خواست وداخلی بود  و این نوری  هم  بوی  تخلص  می داد  وناشی از  صدای  تمرکز امواج بود  که انباشته شده و یا در  وحدت امواج باهم که روی رود را  می پوشاند  ودر واژه رود هم  که کنایتیست   ودر معنی ایهامی هم هست در تناسب با  غریو و امواج  ایهام تناسب داشت و  این نور باز  بازتاب  بود  در یکپارچگی  موجها   که بر روی  رودسبکبال  که پرواز را نشان  می داد  و یک معنی  کنایی رهایی هم از پرواز را به ذهن می آورد  علاو ه  پایان که ضربتی بود عالی  وهمه ی شعر  در آن مند مج بود و  بقولی  پیام شعر در آن بود و اون  سبکبالی  روی  رو د که نشست 

“یخ ها می شکست ویخ شکن می شد”  که این عبارت یخ شکن می شد   و این معنی  کنایی داشت و  می شد  هم  به رود می خورد  در معنی  رفتن بود  و  در نهایت کار ؛ اون  خط  تیره و فاصله  میانه  برزخ  صبح را  به روشنی تبدیل  می کرد و فاصله را از میان بر می داشت 

این شعر  در شروع عالی  در متنی منسجم   و با واژگانی همگن  در انسجام  لفظ و معنی که معنی  بسی  سنگین بود بر  لفظ  در کنایاتی که در  پشت  واژگان  نهان می رفت  خود را پر بار کرده  دارای پیام خاص خود  و  شعری  اجتماعی  در غایت سلاست و  بلاغت بود  البته  مخاطب را  باید که در کنه  می رفت  ورای  همه ی ظاهر کلمات  ودر تعمیقی دقیق  باید ؛ تا به مضامین  کنایات  دست  پیدا می کرد  و با  آن  حصار و محدودیت   پس زمینه ی  ذهن شاعر، شعر مطرح بود  که در  وسعتی دیگر  شاید دستیابی  به  مضامین را  خاص کرده  و این طبیعیست که شعر  در  مرتبه ی  بر تر با  اهداف و پیام بلند  بایدش ناگزیر که به کنایت وتعریض تن دهد  و از مرز  واژگان و گفتمان عادی  قدم فراتر  نهد

” معترضه “

و انقدر در مرتبه گی که بایدش روی پنجه ایستاد  به بر چیدن معنا و یا

دستها ی  کوتاه  به تما شا،

 

به مجموع ، این شعر  در لطافت مضامین و  به کار بردن  بی تکلف آرایشهای کلام از معنی و لفظ

نشان شعر  بر سینه می زد و  سرایش بود  بی تکلف و هیچ  مکانیک  که  شعر  را از  جذبه شعری  و تخیل باز دارد  پیام را  در  رنگارنگی مضامین و لابلای   تعریض وکنایات  در تیره – روشن

بیان می کرد  و بسیار  موفق بود  و  از همه ی پارامتر های شعر  استفاده کرده ومزیت دیگر این بود  درو نگرا و  درونساز بود  و از عناصر  ادبی و شعری درون سروده استفاده کرده برای پرداخت معنی و استفاده از نمادها را هم  در استعارات و کنایات و  دیگر  صنایع  سخن  از  ایهام و  ظرایف لفظ بکار گرفته  و کلید  واژه اش  “کنایه “بود 

و کلا مطبوع طبع و قابل قبول و  موفق بود  دستمریزاد

با ارادت   

 

                                                                                                         

 

 

                                   

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. سلام و درود استاد رشنو عزیز

    نثر فاخر و دلنشینی دارید.هرچند از سطح سواد و دریافتامثال بنده بسی رفیع تر است.

    در واقع سبک نگارش شما خود شعر گونه می نماید.

    نقد و تفسیر زیبایی کردید.

    مانا باشید

  2. محمدعلی رضاپور

    آبان 13, 1397

    درودتان

  3. فریبا نوری

    آبان 13, 1397

    سلام استاد ارجمند و گرانقدرم 

    سپاس بسیار از  محبتتان در صرف وقت و حوصله  و کند و کاو  جامع و فراگیر و زیبایی که بر این سروده داشتید 

    با درودهای بیکران 

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا