![وحید یزدی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2022/09/Vahid-Yazdi-28-e1662912169905.png)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هوا سرد و وجود آدمی در دست شیطان بود
ز هر نوعی گناه و معصیت در قلب انسان بود
میان کوچههای ظلمت و شبهای غم انگار
تمام سرنوشت آدمی، تاریک و ویران بود
میان بتپرستان زمان، عقل از نفس افتاد
جهالت را گرفت دنیا و نامردی فراوان بود
تمام دختران را زنده در زیر زمین کردند
برای مردم نادان، جفا کردن چه آسان بود
چه دُرّی آفرید ایزد، که در عرش خداییاش
ز میلادش تمام آسمان پرشور و رقصان بود
همان مردی که با نورش میان ظلمت دنیا
بتابید و ز شوق مقدمش خورشید خندان بود
پیام عشق را آورد، آن ماه شب ظلمت
برای مردم دنیا همان الگوی ایمان بود
بگرید آسمان از شوقِ دیدار و وصال او
محمد واپسین پیغمبرِ خورشید و باران بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
شهریور 31, 1401
احسنت بر شما
زیبا سروده اید و اثر گزار
🙏🙏🙏🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 2, 1401
سپاسگزارم. انشاءالله برای اهل بیت بیشتر شعر بگیم
پاسخ
مهر 1, 1401
اللهم صل علی محمد و آل محمد
پاسخ
مهر 2, 1401
آمین❤️
پاسخ
مهر 3, 1401
درود بر شما
زیباست
فقط در این مصرع روی واژه ی “گرفت” از وزن خارج شدید
جهالت را گرفت دنیا و نامردی فراوان بود
و الف و نون در قافیه های “رقصان” و “خندان” حروف الحاقی هستند
و استفاده از حرو ف الحاقی برای قافیه فقط یک بار در یک غزل مجاز هست
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
آبان 28, 1401
تشکر ویژه از انتقاد اصولی و کمک کنندهتون
پاسخ
بستن فرم