🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سحرم دست دعا جانب یزدان کردم
شرح احوال بدان ساقی رندان کردم
هاتفی داد ندایی به من از دفتر دوست
که تفأل به همان دفتر و دیوان کردم
رخ دلدار فروزنده شد از مشرق جام
که به هر قافیه جان را پی جانان کردم
دلم از میکده یک جرعه حقیقت نوشید
که شدم نعره زنان بتکده ویران کردم
بوسه دادم به لب ِساقی شیرین سخنان
طلب رحمت از آن سـرو خرامان کردم
حافظا باده دمادم بده زان جام لطیف
که به الفاظ تو این نظمِ پریشان کردم
سینا ورمزیار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
مهر 22, 1401
درود بر شما جناب لاهیجی عزیز 🌹. سپاس از دلگرمیتون ، نظر لطف و محبت شماست قربان . برقرار و پیروز باشین همیشه 🙏🌺
پاسخ
مهر 22, 1401
درودجناب ورمزیار
غزل زیبائیست دستمریزادوآفرین برشما.
عذرخواهم، فقط ایکاش مصرع دوم بیت اول را جور دیگری فرموده بودید.
مثلا
” شرح احوال بدان ساقی رندان کردم”
موفق وشیرین بیان بمانید.
💐💐💐💐💐💐💐
پاسخ
مهر 22, 1401
درود بر شما جناب یغمایی عزیز . سپاس از حسن توجهتون . با شما موافقم . بلحاظ محتوا شاید شرح احوال بجای شرح دلتنگی در این غزل متناسب تر باشد چرا که نخستین پرسش در ذهن خواننده ی شعر معطوف به دلیل دلتنگی خواهد بود …. هر چند که این رابطه در نیایش سحرگاهی نهفته است اما در هر حال جهت رفع ابهام بهتر که اصلاح شود . سپاسگزارم جناب یغمایی عزیز . ممنون 🌹🙏🌺
پاسخ
مهر 22, 1401
درود جناب ورمزیار گرانقدر
دلم از میکده یک جرعه حقیقت نوشید
که شدم نعره زنان بتکده ویران کردم
🌷🌷👏🌷🌷
پاسخ
مهر 22, 1401
درود سرکار خانم نوری عزیز . ممنونم از بذل توجه و لطفی که دارین و سپاس از دلگرمیتون.
مهرتون مستدام 🙏🌹🌺
پاسخ
مهر 23, 1401
درود جناب ورمزیار بزرگوار
غزلی زیبا و دلنشین خواندم از قلم شریف و هنرمندتان درباره ی حافظ بزرگ
دلم از میکده یک جرعه حقیقت نوشید
که شدم نعره زنان بتکده ویران کردم
حافظا باده دمادم بده زان جام لطیف
که به الفاظ تو این نظمِ پریشان کردم
🙏🌺🌹
پاسخ
مهر 23, 1401
درود جناب فرزادی عزیز 🌹🌺 سپاسگزارم از لطفی که دارین .
ممنون از دلگرمی و مهرتون..
پاینده باشید 🌹🌺🙏
پاسخ
بستن فرم