🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چشم خونبار مرا بین و مرا هیچ مگو
گوش کن حرف مرا صبر نما هیچ مگو
شمع من باش که پروانه ی نورت باشم
آتشم زن بکشم بهر خدا هیچ مگو
حبه ای از لب قندت بده تا خوش بمکم
به سنایی و نظامی وبقیه رفقا هیچ مگو
تا کمی عشق بنوشم زد و چشمت ساقی
مست مستم کن و از زهد و ریا هیچ مگو
تا جهان بوده همین بوده و تا هست همین
بگذر از کرده ام ای یار به ما هیچ مگو
گفته الیاس ، اگر ، برقدمت می میرم
راست گفته است بیا زود بیا هیچ مگو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آبان 30, 1401
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو ❤️
پاسخ
آبان 30, 1401
درود بر شما
زیباست
فقط مصرع ششم خارج از وزنه🍃
پاسخ
بستن فرم