🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
زهدان تقدیر
بی کنش
آرام
چون خارا سنگی از دم باد
بارور اتفاقی نو شد
تو
بی محابا
بی هول و هراس
پای بوس نوزاد را نشستی
پیچیده در لحاف تنبلی ذهن
من
همه تشویش
نادان کار خویش
همراه تو شدم
باشد
باشد ما شویم
دوزخی نو را
اینچنین تاریخ
بی گمان
بی اندیشه
بر ریش هر دوی ما خندید
و تکرار شد
وتکرار شد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):