![نوید دانایی هوشیار](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_255.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
این مقاله به قلم دکتر کیارش آرامش نگاشته شده است.
شعر حافظ سرشار از طنز است. این را همه میدانند. طنز پردازی یکی از سازوکارهای پختهی دفاع روانی است. آدمهای خودشکوفا سرشار از طنزپردازیاند. بسیاری از واقعیتهای عالم خارج را تنها با طنز میتوان بیان کرد، یا با چاشنی طنز هضم کرد و از تلخی آن کاست.
حافظ در زمانهی تلخ و تاریکی میزیسته است. علاوه بر مهاجمان خارجی و جنگ و خونریزی پی در پی، حاکمان زورگو و بی منطق و خشک مغزی نیز بر شهر و دیار او حاکم بودهاند و بازار ریاکاری و قشریگری و تعدی و زورگویی گرم بوده است. حافظ این همه را در قالب طنز بازتاب داده است.
همچنین پرسشها و تردیدها و دغدغهها و سرگردانیهای بنیادین فلسفی نیز گاهی بهترین تجلی و بیان خود را در قالب طنز پیدا میکنند. در این عرصه نیز حافظ طنزپرداز زبردستی بوده است.
ما به عنوان خوانندگان حافظ اما، گاهی ممکن است راه به درک طنز او نبریم. یعنی سخن طنزآمیز او را بشنویم بی آن که بفهمیم که با چه طنز ناب و نکتهسنجانهای روبهرو شدهایم. بلکه فکر کنیم که سخنی جدی و خالی از طنز را میشونیم. من در این مقال میخواهم برخی از موانع درک طنز حافظی را به شرح عرضه کنم.
از حیث قلبل درک بودن برای خوانندهی فارسی زبان امروزی، اشعار طنزآمیز حافظ را به سه دسته تقسیم کردن میتوان:
1- اشعار طنزی که امروزه نیز به راحتی قابل درک و فهماند. برای مثال، وقتی که حافظ در قالب زاهد نصیحت گو میرود و پند میدهد اما به ناگهان پند خود را نقض میکند و نشان میدهد که باور چندانی به آن ندارد:
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟!
این طنز را خوانندهی امروزی شعر حافظ به خوبی میفهمد و کامش شیرین میشود.
یا وقتی که حافظ در عالم عشق و عاشقی از بخت بد خویش یا بیتوجهی و یا بیوفایی معشوق گله میکند و این گلهی تلخ را در قالب شیرین طنز میریزد:
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
اینجا هم کافیست که مخاطب امروزین داستان حشمت سلیمان و حکایت او با باد و این که باد فرمانبردار او بوده است و نیز معنای ضربالمثل “جز باد در دست نداشتن” فارسی را بداند تا تضاد و تقابل نهفته در معنای این بیت را و در نتیجه طنز شیرین آن را درک کند.
از این دست نمونهها در دیوان خواجهی رند شیراز بسیار است.
2- دستهی دوم اما اشعار طنزیاند که درک آنها به این دلیل دشوار است که معنای کلمات مندرج در آنها به تدریج تغییر کرده و دیگر شده است. به طوری که خوانندهی امروزین تنها در صورتی میتواند طنز نهفته در این اشعار را درک کند که بداند آن کلمات در زمان حافظ چه معنا میدادهاند. برای مثال:
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ر علم بیعمل است
عمل به معنای به کار رفته در مصرع دوم این بیت امروزه نیز رایج است. علم بی عمل به معنای دانستن رفتار و کردار نیکو و صواب اما خودداری از انجام دادن آن است. عمل در مصرع اول اما به معنی “شغل” است. که امروزه دیگر به این معنا رایج نیست. طنز این بیت در آن جاست که حافظ “بی عملی” خودش یعنی نداشتن شغل و درآمد را در برابر “بی عملی” علما یعنی عمل نکردن به کارهای خوب و صواب میگذارد و میگوید ما هردو یک درد داریم اما در واقع خواننده میفهمد که این دو درد اگرچه یک اسم دارند چقدر با هم متفاوت اند.
3- دستهی سوم آن دسته از طنزهای حافظیاند که امروزه آنقدر جا افتاده و تکرار شده و به معنای مجازی به کار گرفته شده اند که دیگر غریب و طنزآمیز جلوه نمیکنند. یعنی اگرچه در زمان حافظ خواننده را تکان میدادند و تضادی را به ذهن متبادر میکردند که طنزآمیز بود، اما امروزه چنان شدهاند که گویی کاملا طبیعیاند و هیچ تضادی در آنها نیست. بگذارید مثالی بزنم:” پیر مغان” از جمله در این شعر حافظ:
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
یا “پیر گلرنگ” در این بیت:
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود
واژهی ” پیر” در ادبیات صوفیانه – که در زمان حافظ غلبه و رواجی تمام داشت – به معنای شیخ و راهبری است که دست سالک را میگیرد و سالک با تبعیت از او و گذر از مسیر عبادات و ریاضتهای بسیار، سرانجام راه به سرمنزل رستگاری میبرد. مولوی میگوید:
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر
چون گرفتت پیر هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
بنابراین پیر به معنای رهبر و مرشد دینی و معنوی است.
مغان اما در زمان حافظ که بودند و چه میکردند؟ درست است که مغان در اصل روحانیان دین زرتشتی بودند و از این حیث نسبتی با پیر بودن داشته اند. اما در زمان حافظ ، دیر مغان یا دیر ترسایان جای عبارت و زهدورزی نبود! بلکه مسلمانان و مسلمان زادگان برای خوشباشی و شادخواری به این مکانها سر میزدند. گاهی هم عاشق زیبارویان ساکن آن دیرها میشدود و کار رسوایی بالا میگرفت. یک نمونهاش را عطار در ماجرای “شیخ صنعان و دختر ترسا” آورده است. این گونه رسوایی ها گویی چنان رایج بوده است که ژانری از شعر عربی به نام “دیریات” تنها به توصیف همین ماجراها اختصاص داشته است! بنابراین سرای مغان و ترسایان به هیچ وجه جای عبادت و زهدورزی نبوده است. برعکس، مکان مستی و مطربی بوده است. حالا ببینید ترکیب دو واژهی “پیر” و “مغان” چه طنزی را به ذهن متبادر میکرده و چه دهن کجی رندانهای به فرهنگ صوفیانهی زمان بوده است!
اما اکنون این واژه چندان به کار رفته و در اشعار عرفانی و غیرعرفانی به کار گرفته شده و از آن تفاسیر گوناگونه رفته است که گویی خیلی عادی و طبیعی است که بگوییم “پیر من یکی از مغان است” یا “پیر من به جای شیخ خانقاه، آن مادهی گلرنگ داخل پیاله است” زیرا برخلاف پیرخانقاه، او است که من را به بهشت میرساند و شادترو حتی اخلاقیتر میکند:
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
حالا ممکن است این بحث مطرح شود که مراد از این شراب و می نزد حافظ آیا یکسره می انگوری است یا می عارفانه یا شاعرانه نیز هست؟ هر کدام از این دو درست باشد – یا اگر آمیزهای از این ها درست باشد که این گویا به صواب نزدیکتر است – باز هم چیزی از طنز آمیز بودن ترکیب “پیر مغان” یا “پیر گلرنگ” در عصر یا زمانهی حافظ کم نمیکند.
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (7):
تیر 4, 1395
سلام جناب استاد دانایی گرانمهر
ضمن تشکر از ارسال مقاله آقای دکتر کیارش آرامش ، با دقت تمام این مقاله ی زیبا را خواندم و جناب آرامش با یک تیر چند هدف را زده اند و این نشانگر ذهن پویای آن عزیز است.
طنز در شعر حافظ ، بواسطه ی دوران تلخ و جانکاهی که حافظ و مردم آزاده را جان به لب کرده بود و از طرفی در این مقاله جناب آرامش رندانه به اوضاع معنوی آن زمان ذهن های را سوق می دهد و مورد بعدی، این مقاله کلاس درسی می شود تا شاعران از ریزه کاری های یک شاعر حرفه ای چون حافظ مطلع شوند.
روی هم رفته مقاله ای جامع و کامل بود و از شما نازنین مجدداً بخاطر ارسال این مقاله ارزشی به وبسایت شعر پاک تشکر می کنم .
در پناه حق شاد زی
پاسخ
تیر 4, 1395
سلام و عرض ادب جناب مهندس خراسانی عزیز
سپاسگزارم که مثل همیشه با بزرگواری فراوان به حقیر انگیزه میدین …
کیارش عزیز بهم این اجزه رو دادن که مقالاتشون رو هر جا که مفید دونستم به اشتراک بذارم و بنده هم این مکان رو فضایی مناسب برای این مهم می بینم.
امیدوارم بتونم با تقدیم مقالاتی از این دست ، در راه تحقق هدف ارزشمندی که در سر دارید ، به عنوان عضوی کوچک از سایت ، همراهیتون کنم.
برقرار باشید
پاسخ
تیر 7, 1395
سلام استاد دانایی گرانمقام
لذت بردم و بهره مند شدم از مقاله ی ارزشمن جناب ارامش
دستمریزاد
مطالب تازه و دلنشینی بود
درود بر شماااا
پاسخ
تیر 7, 1395
سلام و عرض ادب و احترام جناب دکتر مهدی پور عزیز
سپاسگزارم که مثل همیشه با همراهی ارزشمندتون و با مهربانی ذاتیتون برام انگیزه ی حضور ایجاد کردین.
برقرار باشید
پاسخ
مرداد 1, 1395
درود و سپاس .
پاسخ
مرداد 7, 1395
سلام و عرض ادب
قدردان التفاتتون هستم
برقرار باشید
پاسخ
بستن فرم