🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با آب زخم کهنــــه مـــداوا نمی شـــود
سـازم به کوک تازه خوش آوا نمی شـود
خیــــل تراوشات پریشــان ذهــــن من
از جــادوی بدیع تو شیــــوا نمی شــــود
این مرد پیر و خسته که در فکر رفتن است
با غمـزه های جلف تو اغــوا نمی شـود
در قیـــل و قــال دلبـرکان هـزار رنگ
آدم دوباره عاشق حــــوا نمی شـــــود
بعد از هجوم قــوم ملـخ ها به مردی ام
در کوچه ها برای تو دعــوا نمی شــود
من باز صبـــر می کنــــم اما چـه فایده
وقتی که غوره های تو حلوا نمی شــود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (13):
بستن فرم