🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تصــــویر شــــاعرانه ی پایان ماجـــرا :
خــــط می زنم تمــام غزل های کهنه را
***
دیگر برای دلخوشی ات جان نمی دهم
پای دو مشت خاطــره تاوان نمی دهم
هــرگز دوباره در غزلت گـم نمی شوم
بازیچـــه ی کـــنایه ی مردم نمی شوم
زخم تو را به باغچـــــه ی سینه کاشتم
این هــم کنار آن همه دردی که داشتم
دیگــــــر «غزل» به پای تو پرپر نمی شود
در این سکوت ، گوش تو هم کر نمی شود
یاد تو را درون دلــــــــم خاک می کــــنم
از دفـــــترم خطـــــوط تو را پاک می کنم
از شعر من برو ، برو هــر جا که خواستی
عشق تو مفت چنگ همان ها که خواستی
***
افسوس این کــــویر به باران نمی رسد
این قصـــــه بی جنازه به پایان نمی رسد
ماتم نگــیر … نقش جــــدیدی به من بده
دل دل نکن به هرچه دلت خواست تن بده
تصـــویر یک عروســک بدبخت تر بکش
نخ های دســت و پای مرا سخت تر بکش
حــالا که اخـــــتیار دل افتاده دســـت تو
بشکن ، بســـوز ، زجر بده ، ناز شست تو
اما به فکـــر خــــــرج بریز و بپاش باش
در انتظار تک تک پس لــرزه هاش باش
***
وقتی پلنگ زخمی عاشــــق اسـیر شد
کفتار پست از همه جا رانده شــیر شد
خاتون مرا به خاک نشاند و به جای من
جــــرثومه ی پلـــید خیانت ، امـیر شد
خاتون ! نخواستی که بدانی چرا؟ چطور؟
قداره بندِ مست و رها ، گوشه گــیر شد
جنگل که از نگاه تو افـــتاد ، برنخاست
خــود را به آفتاب ســــپرد و کــویرشد
بی معرفت ! قلــــندر عــــیّار شــهرتان
معتاد چشمهات که شد ســـر به زیر شد
***
این قصه ها که چشم تو را خواب می کند
هـــر واژه اش غــرور مرا آب می کـــند
یعنی مرا ندیده گــــرفتی و رد شـــدی؟
بانو ! تو کی «ندیده گرفتن» بلد شــدی؟
***
دیگر شــــب و ترانه به دادم نمی رسند
اشــــــعار عاشقانه به دادم نمی رســـند
این بغض چـــند ســـاله امانم نمی دهد
تقـــــدیر روز خوب نشــــانم نمی دهد
می شد علاج بغض گلوگـــیر من شـوی
یا بر تنــــم بپیچی و زنجـــیر من شوی
رفتی و روز و شب غزلم گریه می کند
حتی قـــلم ، به حال دلم گریه می کند
گفتی که : «در خیال غزل ساختن نباش»
تنـــــها دلیل زندگی ام ! فکـر من نباش
باور کن از تحمل این درد خســـــته ام
بانوی شعر و خاطره ! برگرد خسـته ام
***
برگــــرد و باز شـور به پا کن … نمی کنی
وقتش گذشته ؟ قصد قضا کن … نمی کنی
مثل قـــــدیم دل نگــــران شـو برای من
اســـم مرا دوباره صــــدا کن … نمی کنی
اصلا قــــبول … حرمت موی سفید هیچ …
از روی خاطرات حـــــــیا کن … نمی کنی
***
این بار هـــم به حرف دلت گوش کن برو
این نامه را ببند و فرامــــــوش کن … برو
***
تصــــــویر شـــاعرانه ی پایان ماجــرا :
خـــط می زنم تمام غزل های کهنه را …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (13):
خرداد 21, 1395
سلام ودرود بر جناب نوید دانایی گرانمهر
شاعر توانا ی پاک
در محضرتان می آموزم
شعری لطیف و بواقع زیباست که از دل برخاسته و لاجرم بر دل ها می نشیند.
کاش ادیب بودم و به نقد این اثر باشکوه می پرداختم.
واقعا لذت بردم
در پناه خدا شاد زی
پاسخ
خرداد 21, 1395
سلام و عرض ادب و احترام
سپاسگزارم که با فروتنی فراوان ، حقیر و دلنوشته هامو مورد عنایت قرار میدین.
این که سیاه مشقم رو نقد نمی کنید ، به این دلیل نیست که ادیب نیستید ـ که اشعار دلنشینتون گواهند که ادیبید ـ بلکه برای اینه که بزرگوارانه چشمتون رو بر نواقصش می بندید تا مهربانانه تشویقم کنید .
قدردان مهرتون هستم.
برقرار باشید
پاسخ
خرداد 22, 1395
وقتی پلنگ زخمی عاشــــق اسـیر شد
کفتار پست از همه جا رانده شــیر شد
سلام جناب دانایی بزرگوار
درود گرامی
چقدر زیبا
تبریک می گویم به قلمتان که هر لحظه با احساس زیبای شما دمخور است
سپاس گرامی
پاسخ
خرداد 22, 1395
سلام و عرض ادب بانوی شاعر
زیبا دیدید و به لطف کلام پرمهرتون ، زیباتر نواختید.
سپاسگزار مهرتان هستم.
برقرار باشید
پاسخ
خرداد 22, 1395
درود های فراوان نثازتان جناب دانایی عزیز
فوق العاده است
عالی سرودید
لذت بردم از اشعار نغزتان
سر بلند باشید به مهر
پاسخ
خرداد 22, 1395
سلام و عرض ادبم رو بپذیرید دوست خوب و عزیزم
سپاسگزارم که بنده و دلنوشته هامو از همراهی ارزشمندتون محروم نمی کنین و محبتتون رو بی دریغ بهم هدیه میدین.
سایه ی مهرتون مستدام
پاسخ
خرداد 22, 1395
پاسخ
خرداد 22, 1395
سلام بانوی مهربان
وامدار مهربانی ارزشمندتون هستم که از بدو ورودم به سایت ، کنار همه ی دلنوشته هام حسش کردم.
برقرار باشید
پاسخ
خرداد 22, 1395
درود فراوان
چقد قشنگ بود . واقعا لذت بردم
برقرار باشید و قلمتون همیشه غزلخیز
پاسخ
خرداد 22, 1395
سلام بانوی مهربان
چقدر زیبا و زلال محبتتون رو بهم هدیه کردید …
سپاسگزارم
برقرار باشید
پاسخ
خرداد 22, 1395
پاسخ
خرداد 22, 1395
مهربانی رو چجوری میشه جبران کرد؟
قطعا نمیشه
قدردان مهربانیتون هستم …
پاسخ
خرداد 23, 1395
ماتم نگــیر … نقش جــــدیدی به من بده
دل دل نکن به هرچه دلت خواست تن بده
تصـــویر یک عروســک بدبخت تر بکش
نخ های دســت و پای مرا سخت تر بکش
سلام آقای دانایی
چون ساحری قلم را در دستان توانای خود بچرخش در آورده و معجزه کرده اید.
از غوغاگری طبع روان شما لذت بردم
پاسخ
خرداد 23, 1395
سلام و عرض ادب خانم دکتر خسروی عزیز
این نگاه خطا پوش و این قلم نوازنده ی بزرگوارانی چون شماست که به حقیر این شهامت رو میده که ذهنیاتم رو بر کاغذ جاری کنم…
سپاسگزارم
برقرار باشید
پاسخ
خرداد 23, 1395
سلاااااااااام و عرض ادب….
استاد قلم شما محشره…
واقعا زیباست…
خیلی..
لذت بردم واقعا
تصاویری ناب و جدیدی داشت..
طاعات تون قبول
یاحق
پاسخ
خرداد 23, 1395
سلام دختر مهربانم
اینطور که شما بنده و دلنوشته ام رو مورد لطف قرار میدین ، فراموش می کنم که مهربانی شما چقدر موثر تر از قلم من بوده در کامنتی که به یادگار گذاشتین و نمی تونم شادیمو پنهان کنم.
سپاسگزارم …
طاعات و عبادات شما هم قبول باشه …
پاسخ
خرداد 23, 1395
سلام دوست خوبم
بسیار از شعر زیباتون لذت بردم
برقرار باشی و سبز
پاسخ
خرداد 23, 1395
سلام و عرض ادب و احترامم رو بپذیرید
سپاسگزارم که وقت شریفتون رو به خوندن دلنوشته ی من اختصاص دادین و ممنونم که نظر لطفتون رو بر جای گذاشتین.
همیشه باشید …
پاسخ
تیر 1, 1395
سلام و عرض ادب
نویسا مانید و برقرار
در پناه ایزد
پاسخ
تیر 1, 1395
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما دوست عزیز و بزرگوارم
این جا و آن جا رد مهربانیتون هویداست …
وامدار این همه مهری که بی دریغ نثارم می کنید هستم .
مراتب سپاسم رو بپذیرید …
برقرار باشید
پاسخ
اسفند 30, 1395
درود بر شما جناب دانایی
شعری زیبا و دلنشین بود
موفق باشید
پاسخ
بستن فرم