محمد- علی زرندی( محمد علییاری)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آثار وهمِ عقل، عقل مرا پُر التهاب کرد
هوشِ هوس، مزاج چشم مرا پُر ز آب کرد
خورشید آذری، که خطَّش شکسته است
شب را بلند کرد و به یلدا خطاب کرد!
روی از رخ نگین مصفای یار کش! اما دریغ
شب پرده پوش بود رخش در حجاب کرد
موج حیات، گیسوی او را ترانه کرد
دل هم بهانه کرد و قصد فنا، بر شراب کرد
آیینه مست بود رخش در سماع بود
دشنام آینه ناگه، مرا هم خراب کرد
سردیِ چشم تو، مگر انتها نداشت
کین گونه آب حیاتم سراب کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
فروردین 15, 1400
درود و ادب
بسیار زیبا
لذت بردم
مانا باشید و سرسبز
👏👏👏👏
پاسخ
بستن فرم