🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
با من از رفتن نگو، رفتن خرابم میکند
غربتِ بعد از تو بر مُردن مُجابم میکند
بامناز ماندن بگو در سینهی تنگم بمان
صحبتاز رفتن سراسر اضطرابم میکند
عقل وقتیمیشود همچون طبیبینابَلد
با ظهور دردهای خود جوابم میکند
دوستدارم تا بگویم دوستَت دارم ولی
شرحِ اِغوایتو در این عشق آبم میکند
نازِشصتِمستیِچشمانِمخموری که تا
تاکِ دل در غم بیندازد شرابم میکند
کم محلی کردنت آشوب میسازد مرا
سردیِ رفتار تو غرقِ عذابم میکند
••••
شدتمام دلخوشیهای من ازاین روزها
اینکه میآید دوباره انتخابم میکند
دست ازعالم کشیدم تا شدم حوّای او
او ولی آیا مرا آدم حسابم می کند؟
✍ #بهاره_کیانی_قلعه_سردی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
تیر 10, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
با سلام و درود خدمت شما سرکار خانم کیانی
بسیار زیبا و دلنشین
🌹🌹🌹🌹🌹
نازِ شصتِ مستیِ چشمانِ مخموری که تا
تاکِ دل در غم بیندازد شرابم میکند
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
تیر 10, 1399
لذت بردم
👏👏👏
👌👌👌
پاسخ
بستن فرم