🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آهوی دشت خطا
این بسته پر و بال مرا باز کن ای دل
با همسفری نغمه ی دمساز کن ای دل
جایی که بجز حیرت و اندوه نباشد
در صفحه ی آئینه برانداز کن ای دل
برگو سخنی را ز گل و گلشن و باران
چون مرغ سحر ناله و آواز کن ای دل
افتاده ز پاییم و به مقصد نرسیدیم
دست من و دامان تو اعجاز کن ای دل
خون جگری را که فلک قسمت ما کرد
با حسرت دیرینه پس انداز کن ای دل
از بغض فروخورده خود آنچه که داری
در محضر جانان خود ابراز کن ای دل
آتش بزن این خرمن تزویر و ریا را
با صدق و صفا عزم سرآغاز کن ای دل
زنگار وجود از من حیرت زده برگیر
نقشی بزن و حال مرا ساز کن ای دل
ما آهوی گمگشته ای از دشت خطائیم
هی ناز کن و ناز کن و ناز کن ای دل !
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مرداد 19, 1399
درود استاد معصومی گرامی
دستمریزاد
🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 20, 1399
بسیار عالی
درودها بر شما ملک الشعرای برحق پاک
نویسا و مانا باشید
🌺🌺🌺🌺🌺
پاسخ
مرداد 20, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 20, 1399
زنگار وجود ، به ” سعی ” زدوده می شود و بس …
اثری بسیار زیبا بود و قیمت داشت …
درود بر شما
پاسخ
مرداد 21, 1399
درود فراوان جناب معصومی
بسیار دلنشین سروده اید استاد گرامی
🌸🌺🌷🌹
لذت بردم
پاسخ
بستن فرم