🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آوارهای زخمی

(ثبت: 921) اسفند 11, 1394 

آوازهای زخمــی

 

ای خون شعرهای به حسرت دچار من
آوازهای زخمی و تلخ دو تار من
آب زلال چشمه­ ی آهو ندیده­ ام
آهوی دشت و دامنه­ ی کوهسار من
می­ جوشد از نگاه تو دریایی از غزل
شرح نگفته­ های دل بی­ قرار من
من وارث هزاره­ ی اندوه و ماتمم
جز درد نیست حاصلی از روزگار من
تا کی در یغ می­ کنی از گرمی نگاه
بر چشم­ های خسته و اندوه بار من
با عطر خنده­ ای چمنم را صفا ببخش
رنگی از آب و سبزه بزن بر بهار من
از شهر این غریبه­ ی بی­ آبرو نگو!
حرفی بزن به لهجه­ ی ایل و تبار من
دیگر قرار و حوصله از من رمیده است
دیگر مباد! آن که نمانی کنار من
امروز التماس نگاه مرا بفهم!
فردا چه سود گریه کنی بر مزار من