🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اتفاقی دیگر
هی مردد می شوم این بغض شاید معبر است
یادِ او هر لحظه در من اتفاقی دیگر است
فصلِ چشمانش که در من انقلابی کرد و رفت
این اواخر ، حال و روزم را نبیند بهتر است
سهمِ چشمانم که باید هی تماشایش کنند
درد بدخیمی ، که تنها زل زدن بریک در است
هر قدم تا سمت من آرامشم را می برد
ردپایش بر دلم ، این راه را هم از بر است
خاطراتش در درونم شکل سازی می کند
قسمتی از درد شبها، سهمِ من هم درسر است
هر مسیری را که باران می زند بر شیشه ها
شیشه را من می نویسم نام خوبش مادر است
بهاره صدرالساداتی
کتاب مشق باران
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
مهر 14, 1400
سلام و درود
خیر مقدم 🌹
غزل بسیار زیبایی ست
هر مسیری را که باران می زند، بر شیشه ها
می نویسم جمله ای، وان عشقِ پاکم، مادر است
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏🌿
پاسخ
بستن فرم