🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درد دلم براى دلم مى ماند
حرفم در انزوای دلم می ماند
شايد تنم به مرگ ببازد اما
صد سال ارمياى دلم مى ماند
خون شد فرات سينه ولى اعجازت
در دشت نينواى دلم مى ماند
وقتی که ابرهای سخن پربارند
بر گونه قطره های دلم می ماند
با هر کسی غریبه شوم، تنهایی
همواره آشناى دلم مى ماند
دست تو بقچه ی سفرم را بسته
یار است و پابهپاى دلم مى ماند
باران سنگ، آینه ی دل را شست
بر هر چه سنگ، جای دلم می ماند
با عطر یاسها، به تو پر خواهم زد
در باغ، ردّپای دلم می ماند
اسرار كيمياى غزل مكتوم است
بين من و خداى دلم مى ماند…
#غزل_آرامش
@ghazalaramesh
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (7):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
آبان 10, 1399
🌹🌹🌹
💐💐
🌺
پاسخ
آبان 10, 1399
درود ها بر شما استاد گرامی بانو آرامش
زیبا ست
بهره مند شدم از شعر قشنگتان
زنده باشید به مهر
💐🙏💐
پاسخ
آبان 10, 1399
درودها خانم آرامش
چون همیشه غزلی زیبا از قلم خوش نگار شما خواندم
امید که هماره نویسان و شادکام باشید.
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آبان 10, 1399
با هر کسی غریبه شوم، تنهایی
همواره آشناى دلم مى ماند
دست تو بقچه ی سفرم را بسته
یار است و پابهپاى دلم مى ماند
👏👏👏👏👏
سلام غزل عزیز
بار دیگر این اثر باشکوهت را خواندم و لذت بردم
مانند همیشه عالی ست.
شاهکارهایت کم نیست
در پناه خدا 🌹
پاسخ
آبان 10, 1399
درودها
بر شما
عالی غزلی
با مغز ومعنا و پر احساس ونغز
و
دستمریزاد 🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃🌈
پاسخ
آبان 10, 1399
درود بر غزل بانوی آرامش بسیار عالی بود بزرگوارشادکام باشیددر پناه خدا🌷🌹🙏🍃💐🌿
پاسخ
بستن فرم