🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
همه ی سهو
شاید!
حسّ را
روی دستان صبح
با واژه های گرانباری سپیده
در پای بی مقدمه ی مهربانی
قربان می کرد …
همچنان ساده ی صبح به ذبح ستارگان
بی هیچ دریغ
و
فقط
به آسمان ابری
می اندیشید
که باید
پراز تبلور و طلوع می شد
پرنده ی آسمانی عشق
با متن سپیدو بالهای گلگون زخم
و سو غات درد
به تنها و طلب
هدیه می کرد
تا در همخوانی
آوازی در درد مشترکش
ستاره گوش بشود
گوشوار دشت
و کر کوهستان هم ،
تسکین نگاه بر ریزد
بر
خستگیهاو خسف زمین خفن
کوثر بگشاید ناف
و لطیف گل
اوراق لب بیاموزد و بیامیزد
به استوای هوا
چیزی در مایه ی تلطیف وپانسمان دلتنگیها
نفس ، رخت بکشد به رخصت
و وسعت دامان زاری گلرنگ بگیرد
دربر
خطوط خاکستری دلتنگ خاک
مایل شود به صوت و صبح سپید
اما
این به گنگی و سختگی بی رحم
لعنتی به هرگزش
فرو نمی رفت
هی همان بود که از اول
بر پاشنه ی غضب غلطش می چرخید
اما
هنوز
مهر بانی در بال خورشید
پر پر پر بیقراریست
تا سرود دمادم سپیده دم باشد
غیر اینش نبود
جاری جبری سلولهایش
در نسبتی
از باران که هیچ شماره ی سناسنامه ی
درخت و گلبنان نمی دانست
فقط و فقط
به تشفیهای عطشناکی قرون
می پیوست این نازکای تشبیه دلش
در رسالتی که جان جنونزایش
هی در خلجان و قلقلک می رفت
و
بلور آجین مرصع این حسّ
آه
من بودم
حتی آهم که آیینه می گرفت
پیچشش بود بفهم
تا کمی زلف بیارایم
به ” آن” ،
اصلا آن ، بیارایم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آذر 8, 1398
سلام
استاد رشنو ارجمند
بی هیچ دریغ
و
فقط
به آسمان ابری
می اندیشید
که باید
پراز تبلور و طلوع می شد
پرنده ی آسمانی عشق
با متن سپیدو بالهای گلگون زخم
دست مریزاد استاد
تقدیمی : 🌸
از بن دندان عشق عمق درون شد بیان
عشق درون را بیان از بن دندان عیان
راز مگو را دلا فاش کنم یک دمی
تا که رها از خودی دور ز خود در میان
ولی اله بایبوردی
08 / 09 / 1398
🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸
پاسخ
آذر 8, 1398
درود استاد رشنو
ممنونم از اشتراک گذاری این شعر پیچیده (البته برای من )خوانش این شعر برای من شبیه راه رفتن آدمی بود که بعد از طی یه مسیر کوتاه سکندری میخورد و باید برگرده و مسیر رو از نو شروع کنه که به تهش برسه …و من رسیدم _رسیدم به اینکه پشت این شعر چه پریشان خاطریه سختی هست.
باز هم ممنونم مهربان استاد
ممنونم ازین سفر
مانا باشید به مهر
🙏💐💐💐
پاسخ
آذر 9, 1398
اما
هنوز
مهر بانی در بال خورشید
پر پر پر بیقراریست
تا سرود دمادم سپیده دم باشد
از آنکه تمام و سراسر این اثر زیبا طعنه آمیز بود … و مناظر بسیار زیادی داشت ، حسی را داشت مانند جاده های پر پیچ و خم که راننده ، خوابش نمی برد.
اما اجازه می خواهم با کمال احترام ، عرض کنم که یک واژه در میان تمام این اثر فاخر ، برایم کمی نامانوس بود و آن واژه ” پانسمان ” بود . البته بنده حقیر در ذهنم این واژه را با التیام جابجا کردم تا بهتر بفهمم .
درود بر شما
پاسخ
بستن فرم