🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
«از سوز محبت چه خبر اهلِ هوس را
این آتش عشق است نسوزد همه کس را[1]»
آنجا که بوَد جایگه همّتِ عنقا
هرگز نتوان یافت رَدِ پای مگس را
دریا به دلش کرده نهان درُّ و گهر را
واپس زده در ساحل اگر خاری و خس را
مرغانِ سحر سقفِ قفس را بشکستند
آرید خبر مرغِ غنوده به قفس را
جانم نکند مشکل عالم اگر آسان!!
از من بستانید همین نیمِ نَفَس را
اقوامِ به نان رفته چه دانند هنر چیست؟
آنان همه دانند عجب قدرِ عدَس را !!
دل داده و چیزی نگرفتیم ز دنیا
پاداش کِه داده به کسی کار عبث را؟
عمری به فنا داده و کاری ننمودیم
ای بیخبر از خویش بزن بانگ جرس را
طارق رَهِ خود گیر از آن قومِ هوسناک
«از سوز محبت چه خبر اهلِِ هوس را»
[1] بیت از : فصيحي تبريزي
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
مرداد 6, 1400
سلام و درود و ارادت ❤️ 🙏
پاسخ
مرداد 6, 1400
سلام
سپاس از مهر نگاهت
در پناه خدا
🙏🌹🙏
پاسخ
مرداد 7, 1400
درودها برشما استاد گرامیم
زیبا بود ودلنشین
قلمتون مانا🌺🌺
پاسخ
مرداد 8, 1400
درود و ارادت
جناب استاد خراسانی والاگهر
زیباست کلامی که پیامی بنماید
نازم به پیامی بگوید سخن از عشق
◇◇◇
دریا به دلش کرده نهان درُّ و گهر را
واپس زده در ساحل اگر خاری و خس را
◇◇◇
…
هرچند که دانند همگی طعم عدس را
◇◇◇
دو بیت بداهه تقدیم
استان ادب اندیشتان:
◇◇◇◇
دل داده و چیزی نگرفتیم ز دنیا
پاداش کِه داده به کسی کار عبس را؟
عمری به فنا داده و کاری ننمودیم
ای بیخبر از خویش بزن بانگ جرس را
در امان مهر حق🌿🌺
پاسخ
آبان 26, 1402
عالیه
پاسخ
مرداد 8, 1400
سلام و احترام استاد گرامی
بسیار دلنشین و زیبا قلم زدید
درود برشما
🌹🌹🌹
پاسخ
مرداد 9, 1402
آن نفس که شد عاشق امّاره نخواهد شد،امین چنین عاشق شویم
پاسخ
بستن فرم