🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اشک و عجز و انابه

(ثبت: 228451) تیر 4, 1399 

 

عجز و انابه

دیده ام التماس می کردی

سعی بهر خلاص می کردی

لیک عجز و انابه سود نداشت

درگِل و سنگ دل وجود نداشت

ناله ، ای بی نوا زدی بسیار

مادرت را صدا زدی صد بار

تو چه کردی که آن پدیده ی پست

زیر زانوش گردن تو شکست

تو زحق و حقوق محرومی

به گناه نکرده محکومی

چه گذشت و چه کرد آن جانی

در حضور همه ، به عریانی

نفست راگرفت نا باور

به طریقی چه سخت ، درد آور

چقدر بی خیال آن شیطان

خفه ات کرد ساده ، بی هیجان

شاهد تا همیشه زنده شدی

باختن چیست ، تو برنده شدی

در صفوف ستم خلل افتاد

کاخ روی خط گسل افتاد

جنبش و شورش و پیام ببین

شهر را کرده ای قیام ببین

سنگ ها را به خشم آوردی

چشمه ی خون به چشم آوردی

سر تندیس برده داری رفت

از سر خستگان خماری رفت

ترس با یک خروش ساقط شد

بت برده فروش ساقط شد

توشکستی غرور واهی را

فاش کردی پلنگ کاهی را

ای سیه ای نماد با فرهنگ

(نیست بالا تر از سیاهی رنگ)

به کدامین ستم اشاره کنم

چون تو کم نیست تا شماره کنم

این سروده اگر چه کوتاهست

اتفاقی بزرگ در راهست

ای سیه چهره رو سفید شدی

مرحبا هم خط شهید شدی

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا