🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
افسوس من از رفته ی عمرم
از روز و شبایی که هدر رفت
بادی ست به یک دشت وزیده
او بوده و بی هیچ اثر رفت
افسوس به این دخمه تبعیض
آغاز حضوری است به هستی
اما نه به شادی و خوشایند
آواز غم انگیز ز تنهایی و مستی
یک پنجه غمناک به هنگامه خلقت
رنجی ست که گویا نهفته ست
گریان شده در ساختن عالم هستی
در سینه ما نیز شکفته ست
افسوس بر این زندگی و مرگ
افسوس از این عمر که با غم
با فتنه گری نیز در آمیخت
از خنده ی بی رنج نشد هم
این عمر، نسیمی ست که آرام
در همهمه، گه بی خبری بود
رویای چنان تلخ و مکافات
جاری شده دنیا چو یک رود
افسوس من از خاطره ی شوم
بغضی ست که دیگر شده لبریز
یک خشم فرو خفته و عصیان
اشکی ست که با غم شده سر ریز
انسانم و در من همه احساس
آسان شکند قلب من از درد
بی خاطره های خوش دیروز
نابود شوم، با همه دلسرد
افسوس به آن آدم بد کین
بازیچه یک رسم شرارت
گم گشته در این واقعه شوم
مرگی ست بر او عین حقارت
ای بی خبران، فتنه گری تان
آتش زده بنیان همه نیک نهادی
نفرین به دارایی تان باد
افسوس به این سیرت بد کینه ذاتی
ادریس علی زاده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 28, 1402
سلام و درود جناب علیزاده ی گرانقدر،
آقا دعوتید به حسينيه ی مجازی سایت:
https://sherepaak.com/261937/—-
پاسخ
تیر 28, 1402
درودها حضور ارزشمند شما و سپاس بیکران از بابت دعوت تان ، موفق باشید
پاسخ
بستن فرم