🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پر گشوده ، می روم روزی به سمت آسمان
پای کوبان ، می شوم آزاد از این خاکدان
خاطراتم دست هایم بسته و با التماس
چشم آن دارند من باقی بمانم در جهان
چشم ها گریان به دنبال تن بی جان من
من به دنبال فرار از مردم نا مهربان
دوزخی باشم از این بهتر که در دنیای پست
با ریاکاری نمایم چهره ی خود را عیان
دست در دستان ماه آسمان بالا روم
ناکجا آباد در پیش است و ختم داستان
زندگانی می رود چون آب جوی ای هوشیار
پند گیری گر نشینی بر لب آب روان
ای ” نوا ” وقتی از این دنیای دون پر می کشی
نیست فرقی بین تو با مردمان باستان
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
تیر 23, 1399
🌿🌺🌸🌺🌸🌺
پاسخ
تیر 25, 1399
درود فراوان جناب معصومی بزرگوار🌺🌸
پاسخ
تیر 23, 1399
سلام و درود،
خدا قوت فرهیخته ی گرانقدر!
لطفا در تازه ترین کارگاه شعر پاک، ما را از همراهی تان بی بهره نگذارید. در خدمت تان هستیم در👇👇👇
http://sherepaak.com/229259/–
پاسخ
تیر 25, 1399
درود فراوان
اطاعت امر🌸
پاسخ
تیر 24, 1399
درود بر شما استاد مرادیان عزیز.
عبرت آموز است و دلنشین.
دلمریزاد
پاسخ
تیر 25, 1399
درود و سپاس از لطف همیشگی شما🌷🌺
پاسخ
بستن فرم