🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 انجماد آبشار عاطفه ها

(ثبت: 1914) تیر 15, 1395 
انجماد آبشار عاطفه ها

کاش ! یک  بار دگر ، روح ، به تن،  برگردد

شیر سان ، چنگ زنان ، کنده کفن ، بر گردد 

گربه سانان، همگی ، موشه وشی ، پیشه کنند 

گر که ، مادر ، ز  اسارت ، به وطن ، بر گردد

 فرش سرخی ، به نثار قدم اش ، دیده ، کنم

حرمت ، از قاعده ، ریزد ؛ قدغن ، بر گردد !

تـابِ  زیبـایی  سرشـار و  تب  فصـل  بهــار

تبگی عشق ، نشاندی ؟ که، به من، بر گردد !

برف تو، بالش من ، شد ؛ و نشد ؛  فهم کنم

هدیه بر خاک شدی ؟ سـبزِ چمن ، برگردد

گرچه،ازآب وگِل خوش،گل خوشگل بدمد  

باغ ، مفت ست گران ؛گر ، به زغن، برگردد

تـاق نسیان ، زده ؛ نصـرت ! به دماغ همگان

عندلیب ، عشقِ که را ؟ غلغله زن ،  برگردد  

لوطیک : لوت نمک زار ؛ نم ک ، پس ندهد

یاسمن، یاس نشین؛ یاس و سمن، برگردد؟

مادرم   برگه ء ترخیص نگیر !  از شب خیر

بگذر از خیر ! که چوزمه، به چدن، بر گردد 

نکشی ؛ هی ! سرک ، از پنجره ء خیر و خبر

دستِ نارس؛به چه رسمی به رسن برگردد؟

خاکِ سردو سیه است عایق صوت ؛ و نشود

تا ، اکو ، پیچد ؛ و  بر وجه حسن ، بر گردد

به امیـد پسـر و  دختـر و  دامـاد و عـروس 

گر بهشت ست؛ مرو ؛گوی ؛ گدن، برگردد 

* * * * * * *  * * * * * * * * *
طعم شیراست لذیذ؟ ازلب همشیره، به چور !

هضم«هفتم» چه بدست ! رو، به دهن، برگردد 

پس، بیا؛کج بنشین؛راست بگو ؛غمزه، مریس

رستم ، ار ، خلسه رود ؟ پور پشن ، برگردد !
…………………………………………….

تبگ =  طبَق (سینی)، معرب این کلمهء پارسی است .

[عمدا ! گاهی ، اصل واژه را بکار می برم . چون ، بهتر است .متوجه باشیم ؛ خاستگاه صحیح و سیر یک واژه  را . ]

چدن = ظرف چدنی برای قووِرمه « قُورمه= تف دادنی » و طبخ ها .

[ نام جنس ، اطلاق بر وسیله ای از آن جنس شده. مثلاً : دیگ ] ( آهن تاپنج درصد کربن دار)

چوُر = چپاول ، چپو ، غارت .

[به خواست شاه ، فرمان « چورحلال» ، در بارهء کسی با رانت، ثروت اندوخته ؛ صادر می شد]

[ و این غنیمت !! ، بیادگار ،زینت  دست بانو،… می شد = چوری = دست بند طلا و….دستینه …. دست برنجن . دست.آورنجن. (ز زرّ مغربی ، دست آورنجن … منوچهری)]

چوزمه = سرخ کردن یک تکه خمیر،که در روغن داغ بیندازند ( آذری ). = روغن جوشی = پیراشکی و..

[ از سنت های مذهبی خیرات شبهای جمعه ، برای شادی روح رفتگان]

خلسه = خود را از خودآگاه ربودن و به ناخود آگاه بردن …. اختلاس = ربودن

ریزد =   از ریزش کردن . سقوط ،( ساقط شود).

از یک اسم مصدر، یک مصدر مرکب ، بامعنای متفاوت ساخته است .

[بریدن در مقاومت،و کنارکشیدن .از بین رفتن موانع ، پاک شدن از گناه و تهمت ،

که ملهم از ریزش برگ درخت ست]

گدن = رفته ، درگذشته ؛ متوفی .(آذری )

 [ در تفنگ های قدیمی «گلن – گدن »  که فشنگ گذار سلاح بود]

یاس = گل خوشبو . ..ایهام  به سوگواری داشتن (آذری)

[یاسمن = یاس + مان ، من = شبیه یاس ..ایهام به مثل ِ[ اونقدر یاس هست ؛ که یاسمن ، گم است ]

… = ارزش ها ضد ارزش،  می شوند . یعنی: تز به آنتی تزش بدل می شود .

..زیبایی ،راستی ، احساس ، عشق، سوگوار اند .

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    تیر 17, 1395

    کاش ! یک  بار دگر ، روح ، به تن ،  برگردد
    شیر سان ، چنگ زنان ، کنده کفن ، بر گردد 
    جان  تو ، در طبق  عشق ، به تقدیم که ؟ شد 
    حیف ! عمرِ تو ! بدین گونه، به من ، بر گردد 

    گرچه ، اولاد ، ز جان است ؛کمی ، شیرین تر  
    باغ ، مفت است گران ؛گر، به زغن ، برگردد

    سلام و درود بر پادشاه شعر و ادب سرزمینم

    وقتی نام حضرت استاد محمد حسن صباغ کلات بر زبانی جاری می شود مخاطب  می داند که  منظور، پادشاه ملک سخن است.

    چون دیگر آثار فاخرتان  ارزشمند و دوست داشتنی ست

    در محضز شما همچنان می آموزم.

    در پناه خدا شاد زی

    • صباغ کلات

      تیر 17, 1395

      .

      زندگی ،  عرصه ء جنگ  است ؛ نه ، آرامش حال

      دینج ییر ، شهرک خاموشی عشق ست .و جدال

      عجبا !  تا نفسی  هست ؛ حسد هست .و هوس

      شاخ طـوبی ، اسفــا ! آخر عمـری است ؛  زغـال 

      شیر ،  در عین خیالش ، ننشست ؛ آز ، و  شره

      هست ؟ این تبصره ، در قاعده ء گوش شغال 

      غرضی نیست؛ سرمویی  و حکمت ،حکَم ست

      گاه  ، مضراب  ، خورد  ؛  با  سر  انگشت  مثـال

      ما ، چو ، گفتیم علی ! خط زده ایم ؛ بود و نبود 

      زندگی  ، کـوته ؛  و  بر  بـاد  گلـه ، تنـگ مجال 

      طارق، ار، در شب  تاریک ، زندبارقه ؛ هست

      حدس و ظن مضمحل و گمرهی ازحق، بزوال 

      هر  که ، خود  را ، به  بزرگی  ، بپذیرد ؛ بـازد 

      دانش نقص شناسی ست؛ برد؛ رو، به کمال 

      ……………………………………………….

      ممنونم . استاد طارق بزرگمنش کوچک نواز 

      سپاس بزرگواری ها . 

      درود…………………..

      .

  2. منصور شاهنگیان

    تیر 17, 1395

    چقدر محکم و متین و زیبا …

    با آرزوی عمری با عزت و با سلامتی کامل برای استاد بزرگوارمان …

    دستمریزاد استاد …

    • صباغ کلات

      تیر 17, 1395

      .

      سخن اهـل سخـا  ، بوی بهشت ات ، آرد 

      کارگاهی که دراو ، حرص ندارد ؛ جایی

      یادم آید ؛ قدمی، همره لطف ات ، کردی 

      سالها یی که هنوزاست ؛ دهان هلبایی 

      شادزی!غم، نکندرخنه ؛به پرچین وقار

      ورچنین شد! بسر انگشت خرد اندایی

      ……………………………………………….

      بزرگوارید بزرگمهر پسرم . 

      ممنونم. 

      درود …………………………

      .

  3. علیرضا حکیم

    تیر 19, 1395

    درود استاد

    شعر زیبایی خوندم 

    • صباغ کلات

      تیر 19, 1395

      .

       در سپاس …….. از نگه  مهر شما ، می خندد 

       دیده ، ام – حس  قشنگی ، به کلَه ، می بندد 

      یک تداعی  است ؛ فقط ، دلخوشی  کامل  دل 

      در تو دیدن – که همین نیز ، کمی ، می لنگد 

      ………………………………………………

      هر نامی . چهره ای ، یک خاطرهء  زیبا ست . که شالوده دنیای سالمندی است  

      که در گذشتهء خود می زیند . 

      درودتان پسرم . …………………….

      .

  4. سمانه تیموریان

    تیر 19, 1395

    درود فراوان استاد عزیزم 

    • صباغ کلات

      تیر 19, 1395

      .

      حیف شد ! اینهمه نوروز  گذشته ست . وهنوز

      می رود ؛ دل ، به ضعیفی  ، که  کهن ،  بر گردد

      نه ، تذرویم ؛  و نه ، زاغ ایم ؛  کنون ، در  رفتار 

      هنگ کرده ست فشن ؛ تا به چه فن برگردد؟

      ………………………………………………………

      گرامیدختم سپاس ها . 

      شکر دیدار هم .

      درود……………………..

      .
       

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا