🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زیبایی شناسی .انواع ادبی – بخش سوم

(ثبت: 7687) تیر 7, 1395 
زیبایی شناسی .انواع ادبی – بخش سوم

از ترکیب آنها ،  ارکان و در نتیجه مصراع …و بیت و سپس ، غزلی…  شعری .

پس ، موسیقی . یعنی : ایجاد ضرب آهنگ بوسیلهء ترکیب  واژه های مناسب و خوشترکیب. همخوان .

واژه دارای حرف و مصوت  =  هجا »  از هر هجا . تا ، مصوت بعدی ، یک هجا ست . یعنی : تلفظ مهم است .

 تعداد فرکانس های تولیدی  از هر تلفظ .

مثلاً :  در بحر هزج  شکل رکن متشکل از چهارهجای یکی کوتاه سه تا بلند ،( مفاعیلن ) می شود ..

 این تعداد فرکانس تلفظ. در اصوات  ( مَ فا عی لن .) در فعولن و فاعلاتن ، جا نمی یابد . منطبق .نمی شود . شماره هابسیار متفاوتند .

این جدا سازی اصوات و ترکیب آنها را ، از هم . تقطیع می گوییم .

علم بیان ، و شعر ، و  رقص ، و دستور زبان  را ، علم زیبایی شناسی . جزو موزیک ،می داند

اگر نغمات شبیه به هم را ، باهم دیگر بخوانیم . می شود . دستگاه…

( دستگاه = مجموعه نغمات شبیه و نزدیک به هم )

در عروض مجموعه ارکان متناسب سازنده آهنگ می شود بحر . درموسیقی  دستگاه .

موسیقی . به روح   ، تناسب جهات می دهد .

به فکر . به خیال . به تصور . و…پر و بال می دهد . جهش می دهد . و نیز غم و شادی را . القا  یا ملغی می کند .

تصنیف و نوحه هر دو  ، شبیه هم هستند .

 برای تطبیقش باموسیقی . حدوداً ، نه دقیق .

[می شود ؛ هر مصوت را ،  یک چنگ حساب کرد . ]

نو جوان اکبرمن ! ….و …  فاعلاتن / فعلاتن ….

یا …گویُ به من ؛ گوی ُبه من ….اکبر من در کجاست ؟ ای عقاب ..

سی لا  دو دو ……. دو سی  دو  رِ ….. دوسی  لا ….  سی لاسل

یا در زهره ء ربیعی .

این چنین عا شق نباشد ؛ هیچ ! در عا لم… فاعلاتن / فاعلاتن / فاعلاتاتن /

یا در ترانه ملاممدجان .

بیا بریم به مزار ملاممدجان……. سیلی گل و لاله زار وا ما دلبر جان

ر.می . ر.می .دو. ر.می . ر. ر .د .د .سی ……سی .ر.دو .ر.سی .دو .ر .دو .دو.سی.سی. لا

بستگی به کوک ساز هم ،دارد.  و اینکه یک پرده بالاتر یا .. ..

آهنگ را که شناختیم (باتمرین زیاد ) یک ملودی  داریم . وتوی ذهنمان می ماند .

و این فرق را ، موسیقی، با شعر دارد .

که موسیقی شمولی برتر  دارد . یعنی : برای یک آهنگ شما، شعری با ضرب آهنگ های مناسب آن می سرایید .

اما ملودی را ، بهر شعری که  دردسترس است . یا دوست دارید . می توانید  قرار بدهید .

هم نوحه هم تصنیف هم هر نوع دیگر

چون« کشش نت »  این میدان را باز می کند . در هجا ها ، مواردکمی  داریم که چنین می شوند و محدود . که« اختیارات » نام دارند.

ولی در موسیقی . همه نت ها . به اندازه های متعدد . از چنگ -دولا چنگ – و..تا …. گرد  ..گرد سفید و سیاه و…

برای همین است .که هر مادری می تواند؛  لالایی  بخواند .

ملودی را،  از قبل در ذهن خود دارد . از مادرش آموخته و ذاتی شده

 شاید بشود گفت :  درناموس خلقت او است

او یا هر موسیقی دانی . یک متن حتی روزنامه ای  را ، تقسیم بندی می کند .

 به واژه هایی و. نظمی می دهد .

 و موسیقیایی می کند . (مصراع ساخت )

که با کشش و مکث ..و اوج و فرودها ست

برخلاف این مطلب ست که..می بینیم در انواع نو سعی بر رد آهنگ است . یا نفی سجع و قافیه .ممکن نیست 

مگر آنقدر توانمند و استاد و جامع موسقی و عروض و ادبیات باشد .که بتواند . از عهده بر آید .

( که نیما تصور می کرد ؛ شاملو ، تواناست . که در عمل ، چنگی به پوست کشیدهء دل ها نکشید . )

توجه فرمایید گفتم .مادر ، در ذهن خود دارد . و هرکس  وقتی  در جوش قرار بگیرد . چنین می شود . مثلاً : 

  گاه می بینید .  در اجرای بیان یک مطلب مثلاً : برروی منبر .. با آهنگی  خاص .. مطلبی ، خارج از متن را .

(البته ،مجبور می شود ) نیز با همان ملودی بیان کند .بدنبال بیان مطلب اصلی  ….می گوید : (هوا…..  سرد !!!!!  است  . د..ر …را… ببندید ..و.)

در قد و قامت خواننده ، توجه فرمایید .در موقع اجرای یک ترانه یا .. ؟

در واقع ، از حرکات سرو گردن  و تغییر در اندام صوتی (تارهای حنجره ) خود ایجادکردن .

آهنگ را متفاوت می کند .

وقتی سرش را پایین میگیرد . یا بالا . یا کج ..می کند .و … دارد ساز حنجره اش را ،کوک می کند .

تا اون موسیقی صحیح  اجرا شود . 

چرا همه نمی توانند خوب بخوانند . درحالیکه آهنگ را می دانند. و شعرش را حفظ اند .

نمی تواند اندامهای صوتی خود را کوک کنند . زمان می برد .

 کج وکوله کردن شمایل .. یعنی : دارد کلید را عوض می کند . مثلاً : کوک  را ،  از کوکی خاص . به سل  ..

دارد حماسه می خواند … خب !  نمی شود . با همان  لحن حماسی و یا. با همان حالات که در غم ،

شکلش را تشکیل داده ؛ بخواند .باید عوض کند  .

موسیقی در شعر : شکل گرفته  است از :

1 –   واژه هایی که از آوا های مناسب مرکب شده باشند .

2-   واژه های همخوان . با هم دیگر  چیده شوند (.با پس و پیش کردن همخوان کنیم) .

  [ تو ، خوب تر زماهی . من اشتباه کردم ]

می شد ؛ به جای (من اشتباه کردم )

…من خطا کردم …. باشد … .

….من  بد کردم … باشد …

اولاً .. هجای اول ؛ (کوتاه ). از کوتاه به بلند بدل می شود .

( م َ / نش ) می شود (من / خَ )  ..به ریخت ؛ و موسیقی ندارد .

(مَ .نش )… در بیان . زیباست آهنگین است .  ( من . خَ ) … خیر….. این تطبیق فرکانس هجاها ست

.یعنی یک طول موجی با دیگری تداخل می کند . و موجی تازه می سازد .

( (نون من ) به (همزه اشتباه داده شد ) ادغام شد ترکیب شد

بسا زیباتر از دوتای قبل . هنر شاعر دریافتن این موارد است .

و خواننده با تغییرات ادای آن . این زیبایی را حفظ می کند .

3 – ردیفی که انتخاب می شود . مناسب کلمات باشد .تا مجبور نشویم. برای تناسب معنا . به تکلف روی بیاوریم .

ردیف  وادار می کند . شاعر را ، که زمینه را فراهم کند . به دقت ، برای منطبق شدن این پازل معنایی .

باید منتظر باشیم .و  در پایان مصراع محتاج او کلمه ردیف باشیم .

از نـگاهـش ، می چکانیـدم ؛ هــوس

بـل ،کــه ملموسش کنم ؛  [رویم نشد]

[ رویم نشد ] . یک ردیف چند هجایی است . در این جمله . گزاره شده . ودرست است جمله ها

در بیت بعدی . باید . طوری مطلب در نظر گرفته شود. که این ردیف بتواند گزاره اش بشود ؛ عین قبلی

 . و هجا ها طوری تلفیق شوند .که وزن و موسیقی هم ، حفظ شود .( سه نظامه )

پس ، ردیف . کار را کمی دشوار می کند .علاوه بر گوش و بینایی . باید درک هم ، قانع شود .

قافیه هم چنین است . با این آوانس که ، یک واژه است . و کلمات مشابه  زیادند . تا ، با یکی ، جورشود .

اما ردیف اولاً .. عیناً ، خودش ثابت است . نه یک واژه مشابه دیگر . در ثانی .بیش از یک کلمه است .مثل احتمال.

در اعداد  یک رقمی و دو رقمی و سه رقمی که قابل قیاس باهم نیستند در تعدد .

بود ؛ و بود؛ این، تا ،شبی تاریک و تک

خواسـتم ، بـوسش کنـم ؛[ رویم ، نشد]

در یک شب . تاریکی . تنهایی . جور شده . ولی باز برای بوسیدن . رویش نشده .

حـس پنـهـــا نـی ، ز ژرفـا ، ز ا ر ز د

خُفیـه، مـحسوسش کنـم ؛[ رویم نشـد]

از درون به من القاشد؛ که حس پنهان ات را، به احساس ش ارائه بده .باز…

4-  قافیه ها .(پایانی . میانی ) ..بیشترین سهم را در موسیقی دارد .

( حذف قافیه ، لطمه بزرگ به موسیقی  شعر است )

و بعلاوه ، در امر تداعی نقش مهمی  دارد ( قرینه آفرینی) 

الف =

اسـترون خودکامی ، خوشتر ؛ که خموش  افتد

چاپار، چه بی چاره ست ! چَروا ،که چموش افتد

استر و…خوشتر .–..خود .و..خوش ..– ..خوش و خوشتر—چاپار و بی چار

–خموش ..و چموش .—(واج …خ ) ..( واج…چ . )

ب =

 شور، بپاش اند شاه ؛ شاهد و شعر و شعور

دراین مورد واج آرایی با  (ش ) است .

ج =

 آنشب ، آن دلدار بود؛ آنجا، سبو هم ، بود ؛ نیز

عید بود ؛ افطار  بود ؛ آن ! تنگلو هم ، بود  ؛ نیـز

دلدار . افطار . در جایی قرینه با هم …. (بود …درمیانه و پایان ). . ( آنجا سبو = آن تنگلو  ) ( ار سور و سات )

د =

 ا رزان ، بـه اهتزازان ؛ باد فرح وزان ؛ زان

آ . مم گران ،گریزان ؛ گرگ حرم ،نداریم

قافیه های… ارزان .اهتزازان . وزان . زان .گران .گریزان. …

واج آرایی ..« ن» « ز» « گ»

پاچال دکه ، پـاتیـل ؛ پاک ست؛ بنـده زنبیـل

پف کـرده؛ پـوزچرچیـل؛ ماکه ! ورم ! نداریم

قافیه : پاتیل .زنبیل . چرچیل.

واج آرایی  :  « چ»  و « پ» و « ایـ» .. ( پاچال عشرت آباد )

5 – بحر ،در وهله اول .

و وزن انتخابی در مرحله دوم. …مثل : سبک کردن وزن . شکستن رکن و بحر .

متناسب بودن موسیقی آن با موضوع بیان .مرحله سوم

مثلاً :  (بحر منسرح و سریع ، برای غم و ماتم و… نمی شود . برای شادی است )

 مانند : (مفتعلن /مفتعلن / رقص پا ).

برای همین است .که هر واژه ای را ،  درهر شعری نمی توان به کاربست .

 و هر واژه با هر واژه ای همنشینی متناسب  ندارد

حروفی ،  باهم خوب  ترکیب می شوند. و حروفی ، بد ترکیب می شوند

معیر الممالک  با لسان الغیب …با .خوبرویان . .. شاه خوبان . …یکی نیستند .

با حرف  (چ) ، نباید ؛ حرف ( س ) بیاید . هماوایی زشتی می سازد . 

حرف (ک ) با حروف (یاء و…و… ) 

جنبه هنری قضیه :

یکم – در شعر ، انتخاب واژه ،  هنر شاعر است . .

دوم –  این که گوش او چقدر موسیقی شناس است .؟  اما تمام کار این ، نیست . ترکیب کلمات ، هنری  برتر است .

سوم – سجع ها ، توازنی ایجاد می کنند . و در شکل هم ، تشابهی . واین ، غنی سازی با امواج موسیقیای سجع ها

چهارم .- وزن شعر ،  موسیقی اش را ، تضمین می کند . و یا تکمیل .

یعنی : از چه وزنی ؟ استفاده می کنید . ( سلیقهء نظامی « شادسبک » . یا ناصر خسرو « سنگین مهجور »؟ )

ارزش ترکیب یا تلفیق – همان طور که یك نت موسیقی به تنهایی ارزشی ندارد

 و هرچند زیبا و خوش صدا  باشد ؛ نمی‌تواند آهنگ جالبی ایجاد كند.

 و دلیلی هم  ندارد ؛ كه موسیقی نامیده شود

 پس ، یک هجـا هم ، به تنهایی نمی تواند ؛  شعری بشود .

دارای موسیقی دلکش ( نبض سعییک واژه ای کردن شعر ، در آمریکا می تپد ! )

سه کلمه اسراف است . = ( نردبان ، پنجره ، آسمان ) که توضیحش می آید .

 و درست کردن افاعیل . همان چیدن  نت‌های موسیقی متناسب باهم است .

و وقتی دست به دست هم بدهند، می‌توانند آهنگ زیبایی را ایجاد نمایند.

 مشروط بر آن‌كه در یك ارتباط منظم و منطقی با هم باشند.

و نیز ، هرگز ! نمی‌توانیم ؛ چند نت را بدون هیچ معیاری كنار هم قرار دهیم.  و انتظار داشته باشیم

 آهنگ زیبایی خلق شود.

 كه اگر چنین بود ! نه‌ تنها همه‌ی انسان‌ها ، بلكه رایانه‌ها و حتی حیوانات هم آهنگ می‌ساختند

معیار منطقی برای تشكیل آهنگ زیبا یا ملودی چیست؟ ملودی چشم و چراغ هر قطعه‌ی موسیقی است

 و سهم آن در بیان مطلب از دیگر اجزاء آهنگ (ریتم و هارمونی) بیشتر است.

به همین دلیل نت‌های یك ملودی باید طوری تنظیم شوند .

كه نهایتاً ، گوش شنونده ، در (مجموع ) یك موضوع و یا احساس خاصی بگیرد

مثل غم، شادی، ترس، عشق، نفرت، شوخی، قدرت، تفكر، تعجب، بندگی،

آوارگی، حماسه، شجاعت و…در واقع ملودی بزبانی این حس  را برایتان تعریف کرده .. منتقل کرده

وهمین یعنی : بحری  برای شادی  بحری برای  غم تناسب  دارد

دوبیتی های  باباطاهر . … بخشی از  زیبایی اش متعلق به  وزن هزج …و مسدس بودن هزج …و محذوف بودن

و مسدس ش بودنش  است .

 آهنگ ترانه های اصیل ایرانی .حتی باستان .  بسیاری معتقدند .که عرب موسیقی  را و عروض را

 هم مثل : صرف و نحو و همه موارد دیگر ، از ایرانی ها گرفته است .

درخت اسوریک نمونه متقنی است

مناظره بزو نخل و هزجی بودن ترانه .( در مقالهء عروض … و روز ) مفصل نوشته ام .

دوبیتی  را ، با رباعی بسنجیم . موسیقی  برتر و شاخصی  دارد .

دوبیتی،  برای شور و هیجان عشقی است … می طلبد . یک آهنگ  شاد و سبک و زیبا  را ..

اما رباعی ، یک حالت فلسفی  غم انگیز  تلخ . دور از هر حس عاطفی و عشقی و..

واغلب ، در هر مصرع ارکان متفاوت اند . یعنی: غالباً .  از اختیار وزنی استفاده می شود

می دانیم .: که وزن های (فعلاتن 77ــ ـــ ) و ( مستفعلُ ــــ ــــ 77 ) و(فاعلاتُ ــــ7ـــ 7) و

  (مفاعلن 7ـــ7 ـــ ) .با وزن ( مفعولن ــــ ـــ ــــ ) برابر است . مساوی  سه هجای بلند .

وهمین استفاده از این اختیار است .که موسیقی شعر  را . درهم می ریزد .

درعروض ،  موسیقی . زمانی دست نمی خورد . که هجا ها ی ایقاعات متقارن  باشند.

که سبب با سبب . .وتد با وتد و فاصله با فاصله قرینه بشود.

ولی وقتی . یک رکن مفعولن است  یکی مفاعلن  و یکی مستفعلُ  یا فعلاتن . این تقارن را  دیگر ، نداریم .

مرغی دیدم نشسته بر بارهء توس  (ـــ ــــ ــــ/ ـــ 7ــــ7/ ـــ ـــ 77 / ـــ ..مفعولن /فاعلاتُ/مستفعلُ/ …)

درپیش نهاده ؛ کله ء کیکاووس ( ـــ ـــ 77/ ـــ 7ـــ 7/ ـــ ـــ ـــ / ــــ …مستفعلُ/ فاعلاتُ / مفعولن / …..)

جای رکن مفعولن برعکس هم قرار دارد .  شما در رکن اول مصرع اول هجای بلند دارید .

در قرینه دو هجای کوتاه مسلم است که تغییر ایجاد می کند در لحن و بیان و موسیقی .

دیگر جایی نمی ماند ؛ برای موسیقی  زیبا و آهنگ شور انگیز

البته که اختیار زبانی  نیز مخدوش کننده موسیقی است . بخصوص چند باره اش .

توانا بود هرکه دانا بود… (7ـــ// ــــ )( 7 ــــ ــــ ) (7 ــــ ـــ ) (7 ـــ )

  این مصرع سه فعولن داردو یک فعول .یعنی هرسه : (وتد + سبب) اند

زدانش ،دل پیر برنا بود . …( 7 ـــ ـــ ) درسته ..  دل پیر …( 7 7 //ــــ ) 7 …ببینید دو ایراد دارد

 . یکی وتد ، ندارد وسبب است . ما سبب را، می کشیمش ؛ تا وتد شود (77 « سبب» را  7ــــ « وتد» ) می کنیم .

 و دوم اینکه ، مقایسه کنید با مصرع اول که همه هجا ها سالم ،و  در خانه خود (رکن) قرار دارند

در دومی (ر ) از (پیر) می رود. به خانه یا رکن بعدی .(در ویراستن وزن گفته ایم )

پس ،  این دو مصراع ، کاملاً یکسان و همآوا نیستند .

این دومورد داشت . زیاد تو ذوق نمی زند . ولی وقتی چندین هجای کوتاه را ، بلند می کنید .

چشمگیر می شود . (گوش ننواز ! !)

نیکوست رخت جفا نه نیکوست مکن … وان لایق دشمن است ؛ با دوست مکن

ـــ ــــ 7 /7 ــــ 7 ـــ /7 ــــ ــــ7/ 7ـــ ……ــــ ـــ 7/7 ــــ 7 ــــ/ 7 ــــ ـــ 7 /7 ــــ

مغعولُ /مفاعلن / فعو لان / فعل / .یا/ مفاعیلُ /

بحر رمل . از وزن های  زیبایی برخوردار است . بخصوص  محذوف مسدس یا مثمن اش .

از برت دامن کشان …. رفتم  ؛ ای نامهربان !

از برت ، دا (فا/علا/تن / سبب + وتد + سبب ) من کشان (فا/ علا= لن ) …

وبعدی ..(رف /ت/م ای / نا /فاعلاتن )…مه/ر/ بان . فاعلن
تقارن سبب ها وتدها .مشهود است و موسیقی گوش نواز

وزن سالم ، سنگین می شود . و در هجای پایانی دست را ،  تنگتر می کند .

 ولی  در محذوف ،  جا باز است؛ برای کوتاه بلند کردن هجا(که لطمه به موسیقی نزند .فقط )

در بحر مضارع  همه ارکان  شکسته اند . نه فقط رکن آخر … می بینیم . متناسب  است .

برای شعر غم انگیز  . یا  برعکس .

شعر بی وزن . از موسیقی هم ، برخوردار نیست . ودر خاطرها  حک نمی شود .

و گوش نغمه شناس .آن را ، نمی پذیرد .

همانطور که شعر بی آهنگ و موسیقی . نه در خاطر می ماند . و نه ذهن ، مشغولش می شود .

در خاطراتمان نیز نداریم . مثَلی را بی وزن بی قافیه . بی سجع و  یا ریتمیک . آنچه (در عالم است . در آدم ست)

موسیقی واژه ،  را در  واج آرایی  ها ببینید  . بسیار از واج ها در تکرار زیبایی  می آفرینند

سجع  ها ، دریایی از آهنگ ها یند.

نظرها
  1. طارق خراسانی

    تیر 10, 1395

    سلام و درود بسیار بر پادشاه ملک سخن

     وبسایت های شعر در ایران با حضور شاعران و اندیشمندان عالیقدر کشور آرام آرام مبدل به یک گنجینه ی بزرگ ادبی خواهد شد .

    در این وبسایت ها هریک از شاعران گرامی  دفتری داشته که آثار گرانسنگ آنان در آن جمع آوری می گردد و  همین امر باعث می شود که همانگونه در ابتدا عرض کردم  این مکان ها بعد از مدتی تبدیل به خزائن جواهرات شعر و ادب شاعران ایران گردد.

    بدون شک مطالب حضرتعالی در این وبگاه ثبت و به دست نسل های بعد قرار خواهد گرفت.

    سپاس از محبت های بی دریغ تان که به جامعه شعر و ادب  مبذول داشته و خواهید داشت.

    در پناه خدا شاد زی

    • صباغ کلات

      تیر 10, 1395

      ..

      خوش حال ام ؛ از گذرگه  طارق ،  فتاده ؛ راه 

      شعـر از شعـور ، بـار ،  در این  بـارگاه ،  یافت 

      گوهر ، که کنـج  گنـج  نهـانخانه ها  ، نشست 

      مانْد  از خزف  ؛ که جا ، به سر پادشاه ، یافت 

      گاهی ،  نیرزدت ؛  کله  ، افتد ؛ به یافت اش

      گاهی ، شود ! به  جایگهی  شد ؛  کلاه ، یافت

      مورم ؛ که از ملخ ، به تو ،  پر هدیه می دهم 

      آرام  ، پا ،  نهــاد سلیمـــان ؛  که  راه ،  یافت 

      دلوت ، همیشه ، یوسف کنعـان ، نمی  کشد 

      بختست و رهگذر؛ که بِه ازشه، زچاه  یافت 

      فرعون ، سال ها ، به سیاست ، نیافت ؛ ایچ

      آن را ،  که  چشم  تیـز « زلیخا نگاه »  ، یافت 

      عمری دوباره ،  لازمه ی فسخ  عشق هاست

      مهری ، ز بانویی ، به نگاهی ، چو ،  راه  یافت

      تا ، آیدای من ، ننشسته  است ؛ به کار گاه 

      بر مسند عروض ، شود ؟ دل بخواه، یافت ؟

      یارب !  رضی ً  ؛  دلم ، برضائک ، نوشتِ سر 

      سخت ست  ؛ در تلألؤ ِ خورشید ، ماه ، یافت

      ممنون ام ؛ ای  رفیق ! برادر !  پسر ! عـزیز !

      دژبان ، قدر که  بود ؛ شود ، کس پناه یافت 

      …………………………………………………….

      بزرگوارید . 

      سنگر سنگین میراث عظیم  مفاخر ملی میهنی تان ، مستحکمتر باد !

      ممنونم.

      …………………………..

      ……………………………

      .

      • مدیر سایت

        تیر 10, 1395

        الهی قربونت بشوم استاد …

  2. صباغ کلات

    تیر 13, 1395

    .

    گفته بودم؛که درین وادی وحشت، سخت ست 

    سخن ،  از عشق  بگویی ؛  و  دهـان ، باز ؛  هنـوز 

    شده !  تا سنگـر آخـر ،  پی  فرزین  زد ؛ و رفت  

    بـاز ، پایی ، است پیـاده ؛ رده ، سـر بـاز ؛  هنوز 

    بیخیالیست ؛ که در چنتـه ، پس اندازی هست 

    می  توان  مـاند  بـزرگ ؛  و  شرف انبـاز ،  هنـوز 

    زاغ ، اگر ،  چوب  زنند ش ؛  مشکن مضراب ک

    سر کاری است  ؛ که  نیکـو !  بچـرد غـاز ؛ هنوز 

    یک سـتاره است ؛ به  ده نام ،  ونـوس و زهــره 

    طــارقـی را ، نتـوانسـت ؟ کنـد  ابــراز ؛ هنــوز 

    پـی کمبــود ، شـود رفـع ؛  نبـودیـم ؛ و نه ، ایم

    بـه نیــازی نکشـیم  پـر ؛ سـوی پـرواز ، هنـوز  

    شکـر حـق  را  ! نه ز عنـوان  ،طلبی ؛   نامـوری

    هنـری هسـت ؛ اگـر ، هسـت  پر آواز ؛ هنـوز  

    ……………………………………………………

    بزرگوارید و بزرگمرد .

    ممنونم. ………………………….

    .

  3. طلعت خیاط پیشه

    تیر 22, 1395

    درود بر استاد صباغ کلات ارجمند

    بیا که در قدمت عطر  ِ آب می ریزم

    ستاره در شب  ِ غم بی حساب می ریزم

    استادم خوشحالم که حضور دارید.

  4. درود وعرض ادب و  سپاس   .

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا