🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
1
گر چه چشمانم به درویشی نما
دست هایم را سخاوت برملا
آرزو آن دست و چشمانی کنم
بین خلقی با عدالت رهنما
2
یاد مجنونی کنی غمگین چرا
هر وجود از کائناتی عشق را
ای به عشقی ابتلا تا حد جنون
معرفی همنوع خود هر جا دلا
3
عشق را تعبیر با رنگین کمان
مهرِ باران در مسیری نور هان
چون به یکدیگر رسد هر یک دلا
جلوه آرایی کند در آسمان
4
با درونی ساعتی کوکی دلا
لحظه زنگی می خورد ما را صدا
یاد آور مانده عمری را نگاه
هر زمان اتمام دلتنگی چرا
5
گر نگاهی ما تسلسل دوره را
با فصولی ، عمر سالی را فنا
منتظر آن لحظه ای در انتظار
ماه فروردین به اسفندی نما
6
ایام جمعه ها گذران در گذر صدی
ای منتظر به صبح ظفر گر پیامدی
این جمعه رفت تا دگری جمعه جان من
چشم انتظار ماندم و دیدم نیامدی
ولی اله بایبوردی
03 / 12 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
اردیبهشت 25, 1399
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
اردیبهشت 25, 1399
سلام
ممنون
🌸🌸🌸
پاسخ
بستن فرم