🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سابقاً از لطف تو ، بر من بسا انفاق بود
بارش لطف تو بر من ، شهرت آفاق بود
مطلب بارِ گران امر تو ، بـر دوش من
همچنان گُلدسته ي شفاف و هم بَراق2 بود
مخزن صبرم اگر كم شد ، مرا معذور دار
اين سرِ كم طاقتم ، در زير صد شلاق بود
كي ره فكري برايم بود ، تا ره طي كنم
اسب فكرم دايماً واماند و در باتلاق بود
كي دل غمديده ام را بود تسكين در جهان
جاي تسكينش دلم از زجر مردم داغ بود
دفتر صبر مرا ، هـر گمرهـي بـر هم بِـزد
دفتر صبرم زِ جور مردمان ، اوراق3 بود
غصه ي ديوانگي مردم ابله مدام
همچنان رزقي ،كه همچون رزقي از خلاق بود
مردم گمراه ، مرا در ظلمت شب برده اند
كي ره آنها ، به صبح سبز دشت و باغ بود
تك تكي انسان بديدم ، ليك چون پيغمبران
در ميان جمع مردم، همچو يوسف طاق4 بود
اي حسن ،از قسمت روز ازل نـتوان گريخت
گوئيا اين قسمتـت، از حكمت خلاق بود
٭٭٭
1- سنگين 2- درخشان 3- ورقه شدن 4- يكتا – تنها ماندن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
خرداد 11, 1398
درود
احسنت
👏👏👏👏
🌹🌷🌺🌸
پاسخ
بستن فرم