![ژیلا راسخ](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/10/E6722C15-F81D-4892-9C35-FE59CBAF8D40-e1571489020516.jpeg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باید
وقتی رفتی
نه آشتی بودم نه قهر
مرغ ها بی آشیان و،
مهربانی پَر
وقتی رفتی ،
خالی از خدا بودم
در هیاهوی مبهمی ،
صدا بودم
وقتی رفتی ،
مؤذن هاخواب
نمازم قضا و،
نقشم آب
وقتی رفتی شکسته بود غرور
مُشت آهنین بود و،
حرف زور
وقتی رفتی ،
بر سر طاقچه نبود عکسی و،
هرزه ها روئید در باغچه
وقتی رفتی،
خدا رفته بود
شاید کمی آن طرف تر،
نشسته بود
وقتی رفتی
گذشتم از گناه تو
جرمم ثواب بود و،
نگاه تو
وقتی که وقتِ ماندن آمد
شاید
بی صدا گذشتی از.. ،
باید !
#ژیلاراسخ
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
آبان 10, 1398
👏👏👏👏👏👏👏👏
وقتی رفتی ،
مؤذن هاخواب
نمازم قضا و،
نقشم آب.
درودها مهربانو
بسیار زیبا
ممنونم از اشتراک گذاری این اثر
چه ضربه ی پایان کار قشنگی داشت ..
آفرین جانم
مانا باشید به مهر ❤️❤️❤️❤️❤️
پاسخ
آبان 11, 1398
سپاس ازخوانش شما🍃💐🙏🏾
پاسخ
آبان 11, 1398
تصویری از نیمه شبی غم آلود را دیدم که برای گوینده بسیار درد آور بود و تلخ…
این اثر از منظر معنایی بی نهایت زیبا و بدون نقصان بود . درود بر شما
پاسخ
آبان 11, 1398
سلام وتشکر از شما🙏🏾🍃💐
پاسخ
آبان 13, 1398
یک مشت پنجره
یک شهر بی صدا وُ…
آتشی زیر خاکستر
یک فکر کاغذی و برف ،
درتابستان وما،
تشنه
شعرهای ممنوعه
اندیشه های بی صدا
مردی درون خود، نه باخدا
زن در خط فقر و ،دود در خیابان عشق
گریه ها سرخ و…..
علف زیرپاها… سبز
ما تنها
شهر ،شهر بازی ها
بُرد مال آنها وُ..
بُز…
از ما!
(کتاب گل سا)
پاسخ
آبان 13, 1398
درود ها بانو
بسیار زیبا سرود ه اید
پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹😍😍😍
پاسخ
بستن فرم