🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مسافر

(ثبت: 269986) خرداد 8, 1403 

 

من همون دختر رها هستم
اون که موهاشو باز میبافه
اون که با روسری گلدارش
تاته قصه ؛ فرقشم صافه

عمریه گیس شعر بی رنگش
از خطای سیاه میگفته
ساده وقتی که فرق باز کنه
توی جاده یه راه می افته

راه ِبیراهه ی خط چشماش
دور میدون چشم می گشته
پلکشو که میبنده شب میشه
شعر میگه؛ دیاراون رشته

ناز دستاشو میکشه بارون
توی شهرش همیشه میمونه
عاشق لنگرود و شبهاشه
اما اونجا فقط یه مهمونه

دوره راه عبور رویاهاش
توی راه از پیاده میفته
پای اون توی شعر گم میشه
انقد از عشق و آرزو گفته

با سفر میره از دل شعرو
دوره دستای اون از آغازش
مقصد اینجا تموم نمیشه تا
بستهه مشت سرد بی بازش

کلی میمونه تا شروع کنه
شعرشو تو همین حوالی ها
میشینه توی مرکز تقویم
از دل سرد جای خالی ها

روز تعطیله فرصت صبرش
گاهی ام که میخواد خالی شه
جاپره آره کم شده وقتاش
از تو شعرش میخواد که عالی شه

شرجیه هم هوای جون اون
هم تو چشماش پر خس و خاکه
رنگ چشمای اون مث قهوه است
ساده اس اما ته دلش پاکه

میخوره حسرت خیالاشو
عمریه توی رنگ در گیره
از تو چشماش امید میباره
شعرشو داغ میکنه میره

خسته از این سفر ؛ پرشعرو
سرد میشه؛ دمای انگیزه
یه مسافر ته همین مقصد
تیکه ها شو تو جاده میریزه

(نازگل )

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    خرداد 8, 1403

    خسته از این سفر ؛ پرشعرو
    سرد میشه؛ دمای انگیزه
    یه مسافر ته همین مقصد
    تیکه ها شو تو جاده میریزه

    سلام‌

    زیباست🌹

    • نزهت عاشری

      خرداد 9, 1403

      ممنونم جناب تشکرازنگاهتون

  2. عادل دانشی

    خرداد 8, 1403

    درود بر شما
    ترانه بسیار زیبایی ست مخصوصا بند آخر که استاد طارق خراسانی ذکر کردند به زیبایی هر چه تمام کار را تمام کرد
    موفق باشید 🌸🌺🌷🌹

    • نزهت عاشری

      خرداد 9, 1403

      خیلی ممنونم بانگاه شمازیباشده قطعا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا