🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بهـــــار آمــد و گل در چمــــن قیام نکرد
پـــرنـــده در گـــــــذر لاله ازدحام نکرد
هزار هرچه غــــــزل گفت ناتمام گذاشت
کلاغ پیــــر بـــه گنجشکهــــا سلام نکرد
شــراب را که ثـــواب است با تو نوشیدن
به حیرتم که چـــرا پیـــر ما به جام نکرد
مرا به بوسه ای از لعـل خویش مهمان کن
که ایــن معامله را شـــرع هم حرام نکرد
دلم خوش است به داغ فراق و صحبت او
مرا به حســـن تو گر عشق همکلام نکرد
خوشم که در گــذر از کوچه های بدنامی
خیــــال وسوسه بارم صـــدا به نام نکرد
خطا به غمــزه دلم را حقیر زهد نساخت
هوس به عشـــوه دلم را اسیر دام نکرد.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):