🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به وقتِ شومِ قرنطینه، نفیر چلچله ها در حصر
دلم به فکر غزل افتاد، زبانِ فاصله ها در حصر
به روی صحنه ی کاغذها،سماع واژه تماشایست
قلم به شوق و شعف میداد،جوابِ مسئله ها در حصر
دوباره مونس من گردید ، مرور مکتبِ مولانا
همین که دیو رکود آمد،سراغ مشغله ها در حصر
امید این دل غمگینم، شد او که خواجه ی شیراز است
که در قرابتِ با حافظ، پُرم ز حوصله ها در حصر
اگرچه ساقی دُردانه ، سَبوی باده به دستم داد
ولی تمامی هوشم بُرد ،همین مغازله ها، در حصر
خوشم که وصلِ به معبودم،به بطنِ جان و دلم شور است
کنون که مجلس عیشی نیست،صدای هلهله ها در حصر
روم به درگه احسانش،همیشه خوانِ خدا پهن است
قسم به برکتِ بی پایان، به رقصِ سنبله ها در حصر
پناه آنکه شده امروز ، بنای محکم اطمینان
چه بیم و واهمه دارد از ،وقوع زلزله ها در حصر
دوای درد جهان عشق است،طبیب حاذق اگر خواهد
زداید از رُخِ این دنیا ، تمامِ آبله ها در حصر
یقین که حیطه ی قدرت هست،به دست پادشهی قادر
چه خوش شود که دهد پایان،به خشم و ولوله ها در حصر
زمانِ منع تردد داد ،به روح خسته ی من فرصت
که رو به قبله شوم این بار،به ذکرِ نافله ها در حصر
سوارِ مرکب ایمان شو ، عزیزِ رفته به بیراهه
در این زمان که مسافر نیست،برای قافله ها در حصر
گرفته ای چو بَسی نعمت،ببخش،آنچه توانت هست
بدان زیان نبری هرگز،از این مبادله ها در حصر
مباد در دل تو حُزنی، وَ دخلِ کاسبیت اندک
کنون که گاو زمان زائید ، به جهد قابله ها در حصر
رسد به خانه ی آرامش، خدا کند به سلامت، زود
خیالِ هرکه برآشفته، هجومِ غایله ها در حصر
سروده شده در تاریخ : 1400/5/1 ( همزمان با همه گیری کرونا )
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
خرداد 9, 1402
استفاده از تعدادی قوافی که بعضی از عروض دانان سنتی بر آن ایراد می گیرند، با آگاهی صورت گرفته است …
پاسخ
خرداد 9, 1402
استاد حجت عزیز….قوافی ــ به جز مواردی از شایگان که قابل غمض عین است ــ بلااشکال است.
پاسخ
خرداد 9, 1402
بله استاد جان شما درست می فرمایید…
لیکن برای اطلاع سایر دوستان عرض کنم که : اگر توجه فرموده باشید در قوافی(چلچله،فاصله،حوصله،مغازله،
هلهله،زلزله،آبله،ولوله،نافله،قافله،مبادله،قابله و غایله) قبل از (لام) همه ی قوافی کسره دارند ولی در دو قافیه ی (مسئله و مشغله) فتحه و همچنین در قافیه ی (سنبله) ضمه …
لذا در اصل ایراد محسوب می شود، اما از آنجا که این غزل دارای ابیات زیادی ست و این حقیر نیز به غنای محتوی بیشتر از هر مورد دیگری اهمیت می دهم، این سه بار استفاده را مجاز دانسته ام …
پاسخ
خرداد 9, 1402
استادجان.قافیه قراردادن کلماتی که اشاره کرده اید (چه مفتوح وچه مکسور و چه مضموم) بلااشکال است.از سنایی غزنوی شاهدی تقدیم می کنم :
🔍
ای دل غافل مباش خفته درین مرحله
طبل قیامت زدند خیز که شد قافله
روز جوانی گذشت موی سیه شد سپید
پیک اجل در رسید ساخته کن راحله
آنکه ترا زاد مرد و آنکه ز تو زاد رفت
نیست ازین جز خیال نیست از آن جز خله
خیزو درین گورها در نگر و پند گیر
ریخته بین زیر خاک ساعد و ساق و کله
آنکه سر زلف داشت سلسله بر گرد رو
سلسلهٔ آتشین دارد از آن سلسله
تکیه مکن بر بقا زان که در آرد به خاک
صولت شیر عرین پیکر اسب گله
زود کند او خراب این فلک کوژ را
هم زحل و مشتری هم اسد و سنبله
این همه آهنگ تو سوی سماع و سرود
وینهمه میلت مدام سوی می و ولوله
خانه خریدی و ملک باغ نهادی اساس
ملک به مال ربا خانه به سود غله
فرش تو در زیر پا اطلس و شعر و نسیج
بیوهٔ همسایه را دست شده آبله
او همه شب گرسنه تو ز خورشهای خوب
کرده شکم چارسو چون شکم حامله
سعی کنی وقت بیع تا چنهای چون بری
باز ندانی ز شرع صومعه از مزبله
دزد به شمشیر تیز گر بزند کاروان
بر در دکان زند خواجه به زخم پله
در همه عمر ار شبی قصد به مسجد کنی
گر چه به روی و ریا بر کنی از مشعله
در رمضان و رجب مال یتیمان خوری
روزه به مال یتیم مار بود در سله
مال یتیمان خوری پس چله داری کنی
راه مزن بر یتیم دست بدار از چله
صوفی صافی شوی بر در میر و وزیر
صوف کنی جامه را تا ببری زان زله
گر بخوری شکر کن ور نخوری صبر کن
پس مکن از کردگار از پی روزی گله
چند شوی ای پسر از پی این لقمه چند
همچو خران زیر بار همچو سگان مشغله
دامن توحید گیر پند سنایی شنو
تا که بیابی به حشر ز آتش دوزخ یله.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
*و از فرخی سیستانی :
عروس ماه نیسان را جهان سازد همی حجله
به باغ اندر همی بندد ز شاخ گلبنان کله
ز بهر گوهر تاجش همی بارد هوا لؤلؤ
ز بهر جامه تختش همی بافد زمین حله
به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس
به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله
نباید روشنی بردن به شب زین پس که بی آتش
ز لاله دشت پر شمعست و از گل باغ پر شعله
بیا تا ما بدین شادی بگردیم اندرین وادی
بیا تاما بدین رامش می آریم اندرین حجله
چو می خوردیم در غلتیم هر یک با نگارینی
چو برخیزیم گرد آییم زیر کله ای جمله
نو آیین مطربان داریم و بر بطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعد های چون فله
ز بهر کام دل حیله نباید ساختن ما را
به فرمیر ما دوریم از هر کوشش و حیله
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
ابو احمد محمد کوست دین و داد را قبله
ز فرزندان بدو گوید به فرزندان ازو گوید
قوام الدین ابوالقاسم نظام الدین و الدوله
زمهمانان او خالی ز مداحان او بی کس
نه اندر شهرها خانه، نه اندر بادیه رحله
ز بس برسختن زرش بجای مادحان هزمان
زناره بگسلد کپان ز شاهین بگسلد پله
ایا فرمان سلطان را نشسته بر لب جیحون
ازین پس هم بدان فرهان سپه بگذاری از دجله
چو اندر آب روشن روز پنداری همی بینم
غلامان تو اسبان کرده همبر بر در رمله
زعالم عدل تو چیزی کند نیکوتر از عالم
نه ممکن باشد این کاید ز شاخ رومی ار بیله
نهانیهای اسکندر بایران آری از یونان
خزینه شاه زنگستان به غزنین آری از کله
اگر تو در خور همت جهان خواهی گرفت ای شه
به جای هفت کشور هفتصد باشد علی القله
جهانی وز تو یک فرمان سپاهی وز تو یک جولان
حصاری وز تو یک ناوک مصافی وز تو یک حمله
به تیر از دور بربایی زباره آهنین کنگر
به باد حمله برگیری ز کوه بیستون قله
چنان چون سوزن از وشی و آب روشن از توزی
زدوش ویل بگذری به آماج اندرون بیله
کس کاندر خلافت جامه یی پوشد همان ساعت
ز بهر سوک او مادر بپوشد جامه نیله
ز بهر جنگ دشمن دست نابرده بزه گردد
غلامان ترا هر دم کمان اندر کمان چوله
عدو در صدر خویش از حبس تو ترسان بود دایم
نباشد بس عجب گر مار ترسان باشد از سله
زبهر آن که از بند تو فردا چون رها گردد
کنون دائم همی خواند کتاب حیله دله
به صورت گرکسی گوید: من و تو، گو: روا باشد
ولیکن گر بخود گوید: من و تو، گو معاذ الله
محال اندیش و خام ابله بود هر کاین سخن گوید
نباید بود مردم را محال اندیش و خام ابله
امیرا تا تو در بلخی به چین در خانه هر ماهی
روان خانیان در تن همی سوزد ترا غله
ز بیم تیغ توتا چین ز ترکان ره تهی گردد
اگر زین سوی جیحون گرد بادی خیزد از میله
همیشه تا به صورت یوز دیگر باشد از آهو
همیشه تا به قوت شیر برتر باشد از دله
مظفر باشد و گیتی دار و نهمت یاب و شادی کن
جهان خالی کن از نامردم بدگوهر سفله
به شادی بگذران نوروز با دیدار ترکانی
که لبشان قبله را قبله است و قبله از در قبله.
پاسخ
خرداد 9, 1402
سپاس از توضیحی که دادید، بهره بردم استاد بزرگوار …
این سروده سنایی غزنوی را تا کنون نخوانده بودم، چقدر فاخر است، مجدد سپاس از اینکه باعث شدید شعر به این زیبایی و پند آموز را بخوانم و البته با چندین قافیه جدید نیز مواجه شوم که به ذهنم خطور نکرده بود …
پاسخ
خرداد 9, 1402
جناب حجت ارجمند
از شعر زیبای شما و سروده های استاد خوش عمل و استاد لاهیجی استفاده کردم درود بر شما و این کلاس شیرین چون شکر
💐👏💐👏💐👏💐👏💐🌿🍃
پاسخ
خرداد 9, 1402
درود فراوان بر بانوی مهربان و فرهیخته دیار کریمان …
سپاسگزارم …من نیز از بزرگانی چون شما می آموزم👏👏👏💐💐💐
پاسخ
خرداد 9, 1402
درود و دستمریزاد استاد حجت عزیز….با بیتی به استقبال رفتم:
مرا چه سود کند دانش ، چه با نوشته چه با خوانش
نموده مضطرم از رانش ، وفور عائله ها در حصر!
پاسخ
خرداد 9, 1402
سلام استاد خوش عمل بزرگوار و خوش ذوق …صبح شما بخیر و خوشی …
سپاس از حضور گرم و همراه با بداهه ی شما استاد جان …🙏🙏🙏💐💐💐💐💐
پاسخ
خرداد 9, 1402
سلام و درود
دلچسب و زیباست بزرگوار
با اجازه تحشیهای خدمت حضرتعالی
به حصرِ خانگیام بُرده
دواتِ چشمِ خداچشمی
خبرکلاغِ تبرخورده .
نخوردهام گلهها در حصر (اصل)
هوایِ فاصله اکسید و
تنم مطابقِ معمول از
کما در آمده بی مورد
میانِ هلهلهها در حصر (اصل).
زمین جنازهی رفتارش
دهان زده رخِ سیبم را
بدونِ وقفه تو را دیدم
کنارِ ولولهها در حصر (اصل)
پاسخ
خرداد 9, 1402
البته حقیر وقت نوشتن اصل و حصر هر دو اومد به ذهنم بخاطر همین با اجازه اصل را در پرانتز قرار دادم
پاسخ
خرداد 9, 1402
سپاس استاد لاهیجی گرامی، دوست بزرگوارم…
در مجالی کوتاه چه زیبا سرودید، دستمریزاد آقا …
👏🙏💐
پاسخ
خرداد 9, 1402
به توان بی نهایت زیر رادیکال شاگردیام
بزرگوارید و عزیز
پاسخ
خرداد 9, 1402
🙏💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
پاسخ
خرداد 9, 1402
سلام و درود و احسنت بر شما
پاسخ
خرداد 9, 1402
درود و عرض ارادت…
سپاسگزارم🙏🙏🙏💐💐💐
پاسخ
خرداد 9, 1402
درود استاد حجت گرامی
بسیار زیبا و ارزشمند
👏👏👏🌹🌹🌹
پاسخ
خرداد 10, 1402
سپاسگزارم جناب جاوید…
بزرگوارید🙏🙏💐💐💐
پاسخ
بستن فرم