🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بچه های کار

(ثبت: 457) دی 9, 1394 
بچه های کار

بیا با من که دنیایم پر از اندوه ناپیداست
نفس هایم تکاپویِ فرار از وحشتِ فرداست

زمستانی شده عمرم از این سرمای تنهایی
سیاهی باز می خواند که امشب هم شبِ یلداست

ببین دستان بی حس را که(ها) از سینه می خواهند
تمامِ نقشه یِ دل ها میانِ پینه ها پیداست

دو چشم خیس از اشکی که یخ را تاس می ریزند
سکوت سرد در شهری که غم کالای هر سوداست

و من اینجا به دنبالِ سرابِ عشق می گردم
ولی فرهنگِ دل ها هم کتابِ واژه یِ (دردا) ست

صدایِ بوق ماشین ها در این کمبود اکسیژن
شبیهِ ذهن ناهنجار صدها آدم  شیداست

پلِ عابر که باید ناجیِ یک رهگذر باشد
برای کشتن یک عاشق بدمست کاندیداست

قدم هایِ گلی با فال حافظ در خیابان ها
به سویِ لقمه یِ نانی سرِ هر صبح تا فرداست

بیا همدرد شو با من پناهِ گریه هایم باش
که بارِ غصه هایِ دل چه سنگین و چه تن فرساست

اگر گرمای آغوشت همیشه در تنم باشد
خزان نا امیدی در بهارِ مهر ناپیداست

دی ماه 1392

نظرها
  1. سلام  و درود بر شما 

    زیبا سرودید

  2. سلام و عرض ارادت

    واقعا بینظیر بود 

  3. طارق خراسانی

    دی 10, 1394

    سلام بر شاعر توانا جناب عادل دانشی

    شاهکارت را خواندم  و از اینکه شعری متفاوت و در جهت درد مردم گفته ای از شما سپاسگزارم

    این اشعار را می توان  پاک دانست ، اشعاری که درد مردم و درد شاعر را بیان می کند.

    در پناه خدا شاد زی

  4. سوگند صفا

    دی 10, 1394

    سلام و درود

    و احسنت…احسنت به این قلم که دغدغه داره….

    خیلی خیلی لذت بردم و آموختم..سپاس از انتشار این شعر زیبا

  5. زهره خسروی

    دی 10, 1394

    سلام جناب دانشی

    اشعار شما فوق العاده زیبا هستند

  6. نگار حسن زاده

    دی 11, 1394

    سلام و عرض احترام جناب دانشی گرامی

    واقعا زیبا بود

    خوشحال میشم اشعاری از این دست بیشتر در سایت منتشر بشن

    موفق و پیروز باشید

  7. خیلی زیباست درود بر شما

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا