🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بی سرو سامان

(ثبت: 6052) خرداد 5, 1397 

دارم ازدست گرانی گله چندان که مپرس

که چنان زو شده ام بی سر وسامان که مپرس

کفش من پاره شد ه نیست کلاهی به سرم

نیست پولی بخرم جامه وتنبان که مپرس

تازگی ساعت شش هست مرا وقت نهار

میخورم اشکنه را جای فسنجان که مپرس

خنده نابود شده داخل شعرم دیروز

غصه خوردم عوض تره وریحان که مپرس

مادرم با لگدی جمعه مرا دور انداخت

چون گدا می پلکم توی خیابان که مپرس

تازگی برده مرا سنگک  و تافتون بپزم

شاطر عباس صبوحی به صفاهان که مپرس