🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هر که می بیند ز دور
گوید رشید و تنومند است
نمیداند که پشتم
ز طوفان حوادث ترک خورد است
درونم خالی و پوسیده گردیده
تمام شاخ و برگم پژمرده است
ز جور نامردمی ها
جانی ندارم تهی گشتم ز خویش
بسان آن سرو رعنا که
افتی در درون دارد تهی گشتم
نرم نرمک و آهسته
شوریدن تمام هست من را
تمام آنچه می پنداشتم
من هستم آنچه هستم
چنان موری به جانم زد
برد هست و نیستم را
نه ریشه مانده از من نه،
تهی گشتم ز خویش تهی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
بستن فرم