🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
توشه راه
یادم نمی کنی و نگاهم نمی کنی
دیوانه دو چشم سیاهم نمی کنی
از جلوه های نافذ مژگان فتنه ات
یا ناز و غمزه غرق گناهم نمی کنی
با آنکه بود و نبودم شدی ولی
تدبیر حال و روز تباهم نمی کنی
کالای مصریان شدم و نزد قبطیان
دیگر هوای یوسف چاهم نمی کنی
روزی به دست باد فنا می سپاری و
فکری به رقص پرِّه کاهم نمی کنی
در جاده ای که همسفر کوه حسرتم
غیر از بهانه توشه راهم نمی کنی
مثل تمام آینه های شکسته ات
یاد از نگاه خاطره خواهم نمی کنی
♤♤♤
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
اسفند 18, 1402
درود…دستمریزاد مهندس جان👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
بستن فرم