🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تو قلبی سرخ که مرا سفید می نویسد

(ثبت: 251054) شهریور 20, 1401 

 

من واژه ای سیاه
وتو قلبی سرخ که مرا سفید می نویسد
سفید
رنگ چشم کلماتِ امروز است
هر لحظه اش مرگی است به اندازه ی جهان
ای خدایی که هزاران متر ارتفاع داری
ارتفاعِ طول و عرض این چشم ها که در
بستر مرگ اند را می دانی؟!
چشم هایی که به جبر اجتماعی
جان می سپارند
دست هایی که از دستانِ زندگی جدا می شوند
جدایی
چه سناریوی غم انگیزی است
به مانند مرگی که همیشه یک قدم عقب تر
ودو قدم جلوتر از ما می دود!
برای ملتی که آرزوهایش تکثیر می شوند
در لابه لای انگشتانِ قدرت
حالا شما بگویید
چرا یک شنبه از چند شنبه غایب است ؟!
و بعد از من وتو
زندگی جشنی مفصل را
برای آقای جمعه خواهد گرفت
بگو ببینم
اگر کسی دردی را گم کند
به کجا باید مراجعه کند
اگر کسی سطری را پیدا کند
به کدام کتاب مرتبط می شود؟
امروزه درمان ها همه درد شده اند
درد یک واژه ی زیباست که زشت
ترسیم شده است
به مانند درمان که زیبا نقاشی نشده است
و به ما هشدار می دهند که زندگی
درمانی است پر درد!
درد
همین ویروس کروناست که با چشمانی باز
هزاران چشم را بسته است
بسته است
پرونده ی خیلی از کلمات را درد بسته است
با تولدِ یک درد
برگ های زندگی بسته می شوند
و با تولدِ کلمات یک شناسنامه
چشمانِ یک انسان باز می شوند
باز می شوند
تمام حرف های من به روی شما
اما شما توضیح من نیستید
یا من حرفِ دلِ شما
من همیشه به آخرین درد خود درد می گویم
همیشه سومی، من و تو را بد می فهمد
و شاید چهارمی باشد که چشمِ ما را
بهتر می بیند
چه کسی حرف های من و تو را می بیند
فکرهای من و تو را می شنود
شنیدن کا رهر کسی است
اما هنر هر کسی نیست
چرا مرا متهم می کنید
تنها به خاطرِ این که نقطه را در
پایانِ این ویروس نمی گذارم
ویروس برای من یک پرانتز باز است!
فکر من
در این همه دایره ی سرگردان نمی گنجد
که
شمایلی به شکلِ مستطیل دارند
سکوت را بر لب های زندگی بردارید
من ، تو و او
به تماشای صدا
در آن دورهای نزدیک نشسته ایم
مگر چند ساله ایم که بازهم
میراثِ این همه مرگ و میرِ چشم
با دامان قاجار رسیده است!
زندگی ما
به فراتر از کلماتِ شمامی اندیشد
و سر مشق را
در کیفِ جهان گُم کرده ایم
چگونه می شود
سرِ عشق را سر برید
عشق اوج تر از قلبِ فکرها پرواز می کند
بگذارید
نقطه های شادی را بر لب های این شهر بگذاریم
شایدتلخکی شد
تا که غم های ما را بخنداند!

 

عابدین پاپی(آرام)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. فریبا نوری

    شهریور 20, 1401

    برای ملتی که آرزوهایش تکثیر می شوند
    در لابه لای انگشتانِ قدرت
    حالا شما بگویید
    چرا یک شنبه از چند شنبه غایب است ؟!

    درود 🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا