🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تُنگ تنهائی من

(ثبت: 217508) آذر 6, 1398 

باز هم یک اُفق روشن صبح
و کسی از دل پیدائی روز
روی برگ خشک پائیزی و سرد
نرم و آهسته و گرم
به سراغ تُنگ تنهائی من , می آید

روزها بود که رفته گر پیر
چه دریغی می کرد
لطف جارو زدنش
بر سَر ِ این خانه ی تَنگ

من که در دورترین
نقطه ی این غمکده خاموش شدم
کسی تنهائی من را نچشید
هیچ کس فاتحه ای بر دلم آواز نکرد
و به گاهی اوقات
که فراموش شده ای
به ته کوچه ی تنهائی من می آمد
بستر خواب مرا هم , به کناری می زد

بهترین دوست من باران است
قطره های باران
با سر انگشت لطیف مهرمش
به ملاقات همه می آید

و نسیم خُنکی
برگ جامانده ی سقف همه را
می برد آنسوتر
تا همه بشناسند
کسی اینجا
تُنگ تنهائی خود را
به بغل دارد و بس ( تقدیم به اسیران خاک )

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (1):

نظرها
  1. سلام و درودها

    دست مریزاد استاد

    تقدیمی : 🌺

    همچو ماهی در درون تُنگی چه تَنگ
    در اسارت فرد گشتم جلوه ننگ

    لا تکن عبدک اسارت گر مرا
    لحظه بیداری نبردی گر چه جنگ

    ولی اله بایبوردی

    06 / 09 / 1398

    🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا