🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 جبهه و آقا زاده ها

(ثبت: 239561) خرداد 29, 1400 

 

آب کرخه گاه در نیزار بود
آب کرخه گاه در گلزار بود
کرت قبلا پُر ز آبِ ناب بود
در مسیرش زندگی پُرتاب بود
دشمنِ بعثی هجومی ساز کرد
در مسیرش آتشی آغاز کرد
مردمانِ کرخه با دستِ تهی
ایستادند همچنان سرو سهی
روستاشان زیرِ تانک و توپها
می شکستند خانه ها و کوخها
تا کلامِ گرم مولا جان گرفت
لشگر عشاق هم ماوا گرفت
آن خدا جویان چو آتش سوختند
از کلام پیرشان آموختند

تا سپاه عشق کاری ساز کرد
راهِ رهپویان دوباره باز کرد
کم کمک پندارها همراز شد
دستِ غیب آمد مسیری باز شد
خصم در گردابِ خشمِ راهیان
خورد سیلی محکم از آن عارفان
لاله ها در دشتِ مجنون شد عیان
قطعه قطعه جسمشان در هر مکان
یک اشاره در نگاهِ پیرشان
حمله کردند از زمین و آسمان
دشت خونرنگ از حضورِ لاله ها
عرش سرمست از همه آلاله ها
جاری می از رگ و پی شد روان
نوجوان و پیر در جبهه دوان
می گشودند سدِ مین، افلاکیان
می خروشیدند بر این خاکیان
شعله ی ایمانشان از نورِ دوست
جامِ رنگی ساختند از بهرِ دوست
درسها دادند بر خصمِ خبیث
گفتگو و کارشان شد نمره بیست
خصم را بیرون براندند از زمین
دیده هایش کور کردند در کمین
تا به یکباره امامِ عشق رفت
روزهای گرممان از یاد رفت
قاعدین در جوشش دنیا مدام
خوب خوردند حق مردم را تمام
ضد ارزشها دوباره تازه شد
عشق در اندیشه ها بیگانه شد
ضد ارزشها دوباره جان گرفت
ارزش و مردانگی پایان گرفت
گفته ی آن پیر و مرشد باد بُرد
عشق در پس کوچه ی دل خاک خورد
روبهان و ناکثان و مارقین
پاک خوردند ما مردم، قاسطین
دست آقازاده ها در جیبها
ظلم در خانه , فراوان تیغها
احتکار و کم فروشی کارشان
جملگی مال ضعیفان بارشان
ادعا کردند پشتیبان بُدیم
قوت و رزق جبهه را سامان بُدیم
شاهد امروزِ ما پیداست از اعمالشان
ذره ذره کسر کردند از ترازوهایشان
تا به کشتیها سپردند قوت مردم را به زور
بردن از این مملکت اموال محرومان به دور
چون زمین خواری شده کردارشان
کوخها را کنده اند از جایشان
پس کجاست آن خشم حیدر, جانشان
کاخها ویران، جهان زندانشان
این زمان نیز از شکوه لاله های تازه رَس
می نگاریم صفحه های رنگ رنگ از عشق و بس
راهیانی جان به کف در راه استقلالِ قدس
راهیانی پُر خروش در راهِ آزادی ِ حُمص
راهیانی در تمام ِ خطه ی سور و عراق
راهیانی دل سپرده در حلب، شامِ فراق
تا ابد دلبند توحیدیم گر دنیا عدوست
لحظه ها را می ستیزیم تا شویم شیدای دوست
هر چه از افسانه ها خواندیم در شه نامه ها
این زمان دیدیم آثارِ بزرگِ لاله ها
داستانهای قدیمی رنگ می بازد دگر
پیش چشمانِ خلایق جلوه ی پروانه ها
شرحِ حالِ رستم و سهراب و زال، افراسیاب
آرزوی آن حکیم طوس سامان یافت در میخانه ها
داستانهای خیالی این زمان باطن گرفت
در رشادتها و ایثار همه رزمنده ها

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا